x تبلیغات
مشاوره مدیریت، بازاریابی، استراتژی،رهبری

راه اندازی کسب و کار خانگی و راه‌های موفقیت و متمرکز شدن در آن

آموزش کارآفرینی

آموزش کارآفرینی و ۱۰ کتاب شگفت‌انگیز که باید قبل از شروع کسب‌وکار خود بخوانید

آموزش کارآفرینی افراد را کارآفرین نمی‌کند اما به تغییر نگرش‌ آنان کمک زیادی می‌کند. افراد، کارآفرین به دنیا نمی‌آیند بلکه با انجام اقدامات کوچک و پشتکار در طول مسیرشان، تبدیل به کارآفرین می‌شوند. زندگی‌نامه کارآفرینان ایرانی را اگر بخوانید، متوجه می‌شویم که گام‌های کوچک متوالی بوده است که آن‌ها را تبدیل به کارآفرینان موفق در عرصه صنایع ایران نموده است. بسیاری از کارآفرینان بزرگ ایرانی همچون عباس برزگر (گردشگری)، شاهرخ ظهیری (صنایع مهرام)، سعید و حمید محمدی (دیجی کالا) و … کار خود را با مقیاس کوچک و با بهره‌گیری از نکات کوچک آموخته‌اند. البته در هر شرایط و محیطی، نکات و دروس خاصی برای کارآفرینی نیاز است، ایران مدیر در این مقاله به نکات طلایی و قابل عمل برای افرادی که به‌تازگی قدم در وادی کارآفرینی گذاشته‌اند، اشاره می‌کند. ایجاد یک کسب‌وکار موفق و پررونق آسان نیست. اگر چنین ‌بود، همه آن را انجام می‌دادند. بر اساس اطلاعات ارائه‌شده توسط مدرسه بازرگانی هاروارد:
  • ۲۵ درصد از استارت‌آپ‌ها در سال اول شکست خواهند خورد
  • از کسانی که باقی‌مانده‌اند، ۳۶ درصد در سال دوم شکست خواهند خورد
  • از کسانی که باقی‌مانده‌اند، ۴۴ درصد در سال سوم شکست خواهند خورد
آمار و ارقام بالا مربوط به مدرسه هاروارد و فضای کسب‌وکار غرب است و این وضعیت برای کسب‌وکارهای نوپای ایرانی به‌مراتب بدتر است. هنگامی‌که شما به این اعداد نگاه می‌کنید و در مورد آن‌ها فکر می¬کنید، ایده شروع یک کسب‌وکار می‌تواند کمی دلهره‌آور باشد. موضوع حتی دلهره‌تر می‌شود زمانی که وقت خود را برای شروع به سرمایه‌گذاری زمان واقعی و پول خود در ایده‌ای می‌کنید که شما امیدوارید به‌صورت یک‌دفعه موفقیت‌آمیز باشد. به‌عنوان یک کارآفرین مشتاق، بهترین کاری که می‌توانید برای از بین بردن هرگونه ترس یا نگرانی در مراحل اولیه شروع کسب‌وکار انجام دهید، آموزش خود و یادگیری از افرادی است که قبل از شما به سمت این حرفه آمده‌اند. وقتی‌که زمان ساختن یک کسب‌وکار موفق فراهم می‌شود، دانش واقعاً قدرت است. نکات بسیار کوچک ولی فوق‌العاده مؤثری وجود دارند که می‌توانند اثربخشی کار شمارا به‌شدت افزایش دهند و یک آموزش کارآفرینی موثر تلقی شوند. در اینجا ۸ مورد از این نکات را بیان می‌کنیم:

۱- ریسک کنید

کارآفرینی دنیایی است که بدون ریسک وجود ندارد. منظور از ریسک، ریسک حساب‌شده و منطقی است اما شاید برای برخی از شخصیت‌های محتاط و محافظه‌کار، چنین ریسک‌های منطقی، بیش‌ازحد باشند.

۲- بازاریابی ایمیلی را بیاموزید

بازاریابی ایمیلی یا ایمیل مارکتینگ به شما قدرت مانور بسیاری در دسترسی به مخاطبان به‌صورت هدفمند می‌دهد. نکته بسیار مهم آن است که باید این کار را اصولی و با برنامه پیش برید. بازاریابی ایمیلی ضعیف، تمام تلاش‌های شمارا به پوشه اسپم مخاطبانتان منتقل می‌کند.

۳- دفتری برای یادداشت ایده‌هایتان داشته باشید

ایده‌ها به همان سرعت که به ذهنتان خطور می‌کنند، به همان سرعت هم از خاطرتان می‌روند. دفتری را مخصوص ثبت ایده‌هایتان کنار بگذارید و هر زمان که ایده‌ای به ذهنتان خطور کرد آن را یادداشت کنید.

۴- شبکه‌سازی کنید

افرادی که به دور شما قرار دارند و ارتباطاتتان، دارایی‌های شما محسوب هستند. سعی کنید بر روی شبکه‌سازی تمرکز نمایید و ساعاتی از وقت و زمان خود را به این کار اختصاص دهید. به یاد داشته باشید که درآمد شما، میانگین درآمد ۵ نفر از دوستانی است که بیش‌تر با آن‌ها برخورد دارید. به دنبال جذب همه نباشید، بلکه افرادی را در شبکه ارتباطی خود جذب کنید که می‌توانند به ما کمک کنند و شما هم می‌توانید قدمی مثبت برای آن‌ها بردارید. شبکه‌های اجتماعی و به‌خصوص لینکدین می‌تواند به شما کمک بسیاری کند.

۵- لازم نیست به حرف همه گوش دهید

همان‌طور که در مقاله مهارت تفکر نقادانه بیان شد، درباره صحت حرف‌های دیگران شک کنید و جز آبی بودن رنگ آسمان و گرد بودن کره زمین، همه‌چیز را زیر سؤال ببرید.

۶- بر روی برند شخصی خود کارکنید

سعی کنید همان‌گونه که بر روی برند محصولات و خدمات خود کار می‌کنید، بر روی برندینگ شخصی خود نیز کارکنید و برای رشد و پرورش آن برنامه‌ریزی کنید. برند سازی شخصی یک‌شبه اتفاق نمی‌افتد، پس از همین‌الان دست‌به‌کار شوید. سعی کنید بر روی اصول و ویژگی‌هایی که دوست دارید مردم شما را بدان خاطر بشناسند و به یادآورند، مانور دهید.

۷- یادگیری را متوقف نکنید

کارآفرینی یعنی آموختن و حرکت به سمت جلو. به‌عنوان یک کارآفرین هرروز باید مطلب تازه‌ای بیاموزید. سعی کنید یک یا دو وب‌سایت درزمینه آموزش کارآفرینی و مهارت‌های رهبری و کارآفرینانه را شناسایی و به‌جای چرخیدن در فضای مجاری، از آن‌ها بهره ببرید.

۸- یک کار نیمه‌وقت پیدا کنید

اگر هنوز از استارت آپ خود به درآمدی منظم نرسیده‌اید به دنبال یک کار نیمه‌وقت باشید تا فشارهای مالیتان کم شود زیرا این فشارها می‌تواند منجر به کاهش عملکرد ذهن شود. باید در عرصه کسب‌وکارتان قوی باشید شما نباید نگران اجاره ماهانه شرکتتان باشید بلکه باید از یک کار نیمه‌وقت کسب درآمد کنید و در محل کار جدیدتان به دنبال مشتریان بالقوه خود باشید.

۹- از تحقیقات بازاریابی استفاده کنید

اطلاعات چشم و گوش شما برای تصمیم‌گیری و ارتباط با محیط محسوب می‌شود. بدون وجود اطلاعات موثق و مرتبط که از تحقیق بازار به‌دست می‌آیند، عملاً تصمیم‌گیری بر مبنای پیش‌فرض‌های ذهنی و تأثیر نظرات اطرافیان خواهد بود. در چنین شرایطی نیازها و خواسته‌های مشتریانتان مغفول باقی می‌ماند و شما درحالی‌که در خواب خرگوشی به سر می‌برید، ورشکست خواهید شد. همان‌طور که در مورد شماره ۷ بیان شد؛ اگر می‌خواهید کسب‌وکار یا ایده جدید خود را به سطح بعدی ببرید، باید یاد بگیرید و یادگیری به یک عادت روزانه برای شما تبدیل شود. بهترین روش برای یادگیری کتاب خواندن است. کتب بسیار خوبی در سطح جهانی برای کارآفرینان نوشته‌شده است که بسیاری از آن‌ها به فارسی ترجمه‌شده است. اگر هم‌ زبان انگلیسی شما در حد متوسط و بالاتر است، پس می‌توانید به‌راحتی این کتب را با زبان‌اصلی آن بخوانید. در اینجا ۱۰ مورد از کتب بسیار محبوب درزمینهٔ کارآفرینی معرفی می‌گردند. کتبی که هر کارآفرین تازه کاری باید بخواند.

۱- آموزش کارآفرینی با کتاب: نوپای ناب «The Lean Startup » نوشته اریک ریز

آموزش کارآفرینی و کتاب نوپای ناب اریک ریز، به خوانندگان چگونگی توسعه سریع تجارت و محصولات را آموزش می‌دهد. این یک کتاب عالی برای خواندن آن‌هم در زمان‌هایی است که احساس می‌کنید مسائل خیلی آهسته پیش می‌روند و یا خیلی طول می‌کشند. این کتاب به زبان فارسی نیز ترجمه‌شده است.

۲- آموزش کارآفرینی با کتاب: چهار مرحله به سمت ظهور و تجلی «The Four Steps To The Epiphany» نوشته استیو بلنک

آموزش کارآفرینی و کتاب استیو بلنک استیو بلانک خوانندگان را با اطلاعات عملی در مورد اینکه چرا برخی از استارت‌آپ‌ها موفق می‌شوند و برخی شکست می‌خورند، آشنا می‌کند. این کتاب از یک وجه شبیه کتاب اول است؛ اینکه هر دو بر موضوعاتی مانند فرضیه تکرار تست تمرکز می‌کنند.

۳- آموزش کارآفرینی با کتاب: کارآفرینی با نام: تجدیدنظر «Rework» توسط جیسون فرید

آموزش کارآفرینی و کتاب دوباره فکر کن جیسون فرید به صاحبان کسب‌وکار کمک می‌کند تا آنچه را که در مورد موفقیت کسب‌وکار مهم است، بدانند. او همچنین توصیه‌های عالی در مورد چگونگی افزایش بهره‌وری و نحوه ساخت تیم‌های قوی ارائه می‌دهد. این کتاب در ایران با عنوان بازنگری و دوباره فکر کن به چاپ رسیده است.

۴- تونی هسیه در اثر ارمغان شادی « Delivering Happiness»

تونی هسیه، مدیرعامل شرکت زاپوس، به خوانندگان چگونگی توسعه پشتیبانی فراموش‌نشدنی برای مشتریان و برنامه‌های فرهنگی شرکت را می‌آموزد. آموزش کارآفرینی و کتاب ارمغان شادی

۵- ضربه شدید، ضربه شدید، ضربه شدید، قلاب درست «Jab, Jab, Jab, Right Hook » اثر گری وینچوک

آموزش کارآفرینی و کتاب ضربه شدید نویسنده کتاب، گری وینچوک، از سبک بدون B.S. خود برای نوشتن استفاده می‌کند که برای آموزش صاحبان کسب‌وکار شناخته‌شده است و چگونگی ارتباط با مشتریان و رقابت را می‌آموزد.

۶- گاو بنفش «Purple Cow» اثر سث گودین

آموزش کارآفرینی و کتاب گاو بنفش سث گودین به خوانندگان چگونگی توسعه محصولات و خدماتی را آموزش می‌دهد که درواقع ارزش بازاریابی دارند. همچنین به شما آموزش می‌دهد که چگونه از رقابت جدا شوید. در این کتاب نویسنده به شما می‌آموزاند تا محصولاتتان را همچون یک گاو بنفش در میان سایر گاو‌ها متمایز سازید. این کتاب با همین عنوان به فارسی ترجمه و چاپ ‌شده است.

۷- ریچارد برنسون در اثر از دست دادن بکارت من « Losing My Virginity»

آموزش کارآفرینی و کتاب از دست دادن بکارت من کارآفرین سریالی، ریچارد برانسون، به خوانندگان اجازه می‌دهد تا از فلسفه‌ای که برای ساختن شرکت‌ها و محصولات موفق ایجاد کرده است، استفاده کنند.

۸- جسیکا لیوینگستون در اثر مؤسسان در محل کار « Founders at Work»

آموزش کارآفرینی و کتاب بنیان گذاران در محل کار جسیکا لیوینگستون توضیح می‌دهد که چگونه برخی از مدیران موفق و بنیان‌گذاران، کسب‌وکارهایی را ایجاد می‌کنند که همه ما امروز آن‌ها را می‌شناسیم و دوستشان داریم.

۹- آموزش کارآفرینی با کتاب: شروع یک کار مهم «Start Something That Matters» اثر بلیک میکوزکی

آموزش کارآفرینی و کتاب شروع یک کار مهم مدیرعامل TOMs شرکت تامز، بلیک میکوزکی، به کارفرمایان مشتاق کمک می‌کند تا اهمیت ایجاد تغییر در جهان را در هنگام ایجاد کسب‌وکار و محصولات خود درک کنند. این کتاب دستورالعمل جامعی برای کارآفرینان تازه کار فراهم می‌آورد.

۱۰- کتاب سختی کارهای سخت « The Hard Thing About Hard Things» اثر بن هاروویتز

آموزش کارآفرینی و کتاب سختی کارهای سخت بن هاروویتز نکات اساسی برای ساخت و راه‌اندازی شرکت‌های نوپا ارائه می‌دهد. او به خوانندگان تعلیم می‌دهد که چگونه با مشکلات بزرگ که بیشتر صاحبان کسب‌وکار در یک‌زمان و یا زمانه‌ای دیگر با آن‌ها درگیر می‌شوند، مقابله کنند. این کتاب آموزش کارآفرینی به زبان فارسی ترجمه و به چاپ رسیده است.

نتیجه گیری

به یاد داشته باشید که راه‌اندازی یک کسب‌وکار، کار ساده‌ای نیست که اگر این‌گونه بود همه افراد وارد این حیطه می‌شدند. جالب است بدانید طبق آمار اعلام‌شده از مدرسه بازرگانی هاروارد، ۲۵% از استارت آپ ها در سال اول، ۳۶% سال دوم و از بین کسانی که باقی‌مانده‌اند ۴۴% در سال سوم شکست می‌خورند. این آمار و ارقام باعث ایجاد دلهره در شما خواهد شد بهترین راه برای جلوگیری از شکست استفاده از تجارب افراد پیش از شما در این عرصه است. کتاب‌های مفیدی که در زمینه آموزش کارآفرینی معرفی شد، می‌توانند شما را در این راه یاری کنند. آیا شما تابه‌حال ایده خود را به کسب‌وکار تبدیل کرده‌اید؟ آیا با استارت آپ های موفق ایرانی آشنا هستید؟ آینده استارت آپ ها در ایران را چگونه برآورد می‌کنید؟ لطفاً مطالب خویش را با کاربران سایت ایران مدیر در میان بگذارید.

مکاتب مدیریت استراتژیک ، سفری اکتشافی در میان جنگل استراتژی

شروع یک کسب و کار

شروع یک کسب و کار و چگونگی پی‌ریزی شرکت ایده‌آل خودتان

شروع یک کسب و کار ترکیبی محتاطانه از تصورات و انعطاف‌پذیری است و چگونگی به‌کارگیری این ترکیب تأثیر ماندگاری بر کسب‌ و کار شما خواهد داشت. راه رسیدن به موفقیت برای بسیاری از شرکت‌ها متفاوت است. فرصت‌ها، مشکلات و تغییراتی وجود دارد که برای تبدیل ایده‌های خود به یک کسب‌وکار موفق باید انجام شوند. بااین‌وجود، آنچه بسیاری از کتاب‌های کسب و کار به شما نمی‌گویند این است که مراحل اولیه شروع یک کسب و کار ، ترکیبی محتاطانه از تصورات و انعطاف‌پذیری است. چگونگی پیاده‌سازی این ترکیب تأثیر ماندگاری بر کسب‌وکار شما خواهد داشت. این به دلیل آن است که بسیاری از موفقیت‌های بلندمدت شما در مراحل اولیه شرکتتان نهفته است. فرهنگ، تمایز و تعهد مشتری همه از روزهای ابتدایی کسب‌وکار شما ریشه می‌گیرد و با تغییر نیازها طی زمان راه ‌اندازی استارتاپ تا تبدیل ‌شدن آن به یک سازمان بزرگ‌تر، اطمینان حاصل کردن از وقت گذاشتن و دادن اجازه‌ی انعطاف‌پذیری به خود برای تسریع تولیدات خود، رویکردهای اولیه و مهم کسب‌وکارتان را ایجاد می‌کند. هرچند که کارآفرینان موفق باید به چیزهای زیادی در مراحل اولیه‌ شروع یک کسب و کار بپردازند، ایران مدیر در این مقاله به بخش‌های حیاتی مراحل اولیه شروع یک کسب و کار می‌پردازد.

برای شروع یک کسب و کار اولویت‌های خود را بنویسید

این ممکن است پیش‌پاافتاده به نظر برسد، اما اگر قصد دارید که با اولویت به موفقیت‌های خود برسید، باید مجموعه‌ای از اهداف موردنظر خود را مشخص کنید. چیزهایی که دائماً با شما درگیر هستند و رقابت می‌کنند، هیچ‌وقت به شما اجازه نمی‌دهند که اهداف را در ذهن خود نگه‌دارید. آن‌ها را روی یک برگه بنویسید. اطمینان حاصل کنید که اهداف شما مشخص هستند. عمومیت به کار نمی‌آید. برای هر هدف، باید یک سری اقداماتی داشته باشید که به اعتقاد شما، اگر تکمیل شود، حصول اطمینان از رسیدن به هدف را تضمین می‌کند. در کنار هر اقدام، یک تاریخ تکمیل برنامه‌ریزی شده و نام شخص مسئول را قرار دهید. اقدامات را بر روی تقویم خود به‌صورت (to-dos) قرار دهید و آن‌ها را بعد از تکمیل کردن صفحات گسترده، بررسی کنید. در مورد این‌که فهرست خود را بررسی کنید و تجدیدنظر کنید که بیشتر یاد بگیرید، نگران نباشید. شروع یک کسب و کار و اهداف

چه چیزی شما را منحصربه‌فرد می‌کند؟

برای شروع یک کسب و کار و به‌عنوان یک شرکت جدید علاوه بر یک چیز خوب باید چیز متفاوتی ارائه کنید. درحالی‌که ضروری است محصولی باکیفیت را به بازار بفرستید، در ابتدای ساختن شرکت خود باید از خودتان سؤال کنید که چه چیزی باعث می‌شود که من برجسته شوم؟ واقعیت این است که به‌عنوان یک تجارت نوپا، مشتریان ریسک می‌کنند که از شما خرید کنند. برای اینکه به‌اندازه کافی انگیزه‌ای برای انتخاب یک رقیب قوی‌تر داشته باشید، باید چیزی متفاوت ارائه دهید و این تفاوت باید به‌گونه‌ای باشد که ارزش را به مشتری به میزان قابل‌توجهی نشان دهد. اهمیت در این است که از ابتدا بر ارزش منحصربه‌فرد محصول خود تمرکز کنید و قابلیت‌هایی را ایجاد کنید که این تمایز را افزایش داده و گسترش دهد. بنابراین تنها به خوب بودن توجه نکنید و بر متفاوت بودن نیز تمرکز کنید به‌گونه‌ای که مشتریان برای آن اهمیت قائل شوند.

زیرک بودن از راست گفتن مهم‌تر است

هنگامی‌که در مورد شرکت‌های موفق جهان می‌شنوید، اغلب در مورد چگونگی پایبند بودن بنیان‌گذاران نسبت به تصورات خود و عدم تردید آن‌ها می‌شنوید. آن‌ها به «توپ بلورین» نگاه کرده، آینده شرکت را دیده و روزبه‌روز برای رسیدن به دیدگاه خود تلاش کردند. متأسفانه، این داستان بسیاری از کسب‌وکارهایی است که دیگر وجود ندارد. اگر به بازار و مشتریان گوش ندهید و به توسعه ادامه دهید، احتمالاً موفق نمی‌شوید. اطمینان حاصل کردن از گوش دادن به بازار برای رسیدن به راه‌حل برای موفقیتتان حیاتی بوده و اگر دست به پاسخگویی و تنظیم نزنید، پیشنهادتان خلأ واقعی را در بازار پر نمی‌کند. در کسب‌وکار – به‌ویژه در مراحل اولیه شروع یک کسب و کار- داشتن یک دیدگاه ضروری است. بااین‌حال، انعطاف‌پذیری و استقبال از ایده‌ های کسب و کار جدید راز طول عمر شرکت است.

روی تلاش‌های خود تمرکز کنید

تعداد چیزهایی که روی آن کار می‌کنید را محدود کنید. یک چیز را تمام کنید قبل از این‌که چیز دیگری را شروع کنید. حتی پس از این‌که اولویت‌هایتان را نوشته‌اید، نمی‌توانید به‌طور هم‌زمان روی ۱۷ چیز، کار کنید. اولویت‌های درجه یک را انتخاب کنید و فقط روی آن‌ها تمرکز کنید. بهتر است سه چیز را در خط پایان به‌صورت فشرده بردارید تا این‌که ۳۷ مورد را حرکت دهید تا بخش کوچکی از کار به اتمام برسد.

اولویت‌بندی وظایفی که کسب‌وکار اصلی خود را ایجاد می‌کنند

اول، شما به‌طور واضح نیاز دارید درآمد کسب کنید تا کسب‌وکار پایدار داشته باشید. ما اغلب به صاحبان کسب‌وکار جدید می‌گوییم: «اول، چیزی بفروشید». ثابت کنید که مفهوم، محصول و مدل کسب‌وکار شما کار می‌کند. «شما قصد ندارید برای اولین بار آن را درست کنید»؛ بنابراین، بهترین تلاش خود را ارائه داده و بازخورد را دریافت کنید. تغییرات و پیشرفت را ایجاد کنید.هر بار بهبود دهید. گواهینامه‌ها و رضایت‌نامه‌ها را دریافت کنید، مطالعات موردی را توسعه دهید و برای تجدیدنظر به‌منظور کسب مشتری بیشتر درخواست دهید. بر روی بهبود پیشنهاد‌های محصول و خدمات مشتریان خود تمرکز کنید. این اقدامات به شما بهترین شانس را برای ایجاد یک جریان نقد قابل‌اعتماد می‌دهد.

به مشتریان خود بی اندیشید

همه ما ادعا می‌کنیم که مردم کسب‌وکار شما را می‌سازند. بااین‌حال، در مراحل اولیه شروع یک کسب و کار، نیز می‌توانند آن را بسیار سریع ورشکست کنند. هنگام پیشرفت سریع قطعاً داشتن دیدگاهی از پایان تونل و هدف خود امری طبیعی است؛ اما فرهنگ دارای میراث پایدار است و تصمیمات اشتباه در استخدام رئیسان اولیه می‌تواند سالیان سال تأثیرات خورنده‌ای داشته باشد. تصمیم‌گیری در استخدام رؤسای اولیه تضمین‌کننده‌ی استخدام افرادی است که فرهنگ موردنظر را رفته‌رفته منعکس می‌کنند. این اقدامات در روزهای اول شرکت شما ضروری است، زیرا موج بعدی از کارکنان، فرمان خود را از کارکنان اولیه شما می‌گیرند.

اجرای روندهای ارتباطی با مشتری

در قلب هر شرکت رابطه شما با مشتریانتان قرار می‌گیرد. متمایزکننده‌ها و کیفیت محصولات شما زیربنا هستند، اما اگر مشتری اعتماد به کسب‌وکار شما را از دست بدهد، سریعاً از بین می‌روند. این بیانیه در دوره‌ی ثبت مدل کاری و کاهش هزینه‌های متغیر بیشتر واقعیت دارد. آنچه در مورد مشتریان شما در حال رخ دادن است، کسب‌وکار همه است. شرکت‌هایی که فکر می‌کنند موفقیت یا عدم آن در جذب مشتری به بخش X تعلق می‌گیرد (معمولاً به موفقیت در جذب مشتری یا دیگر بخش‌های ارائه‌ی خدمات گفته می‌شود) مانع موفقیت خود خواهند شد. با سعی و تلاش برای کسب رضایت مشتری و اعتماد و وفاداری مشتریان به برند، می‌توانید تجربه‌های کسب شده را برای توسعه‌ی بازاریابی، محصولات، فروش بیشتر، خدمات و چیزهای دیگر به کار بگیرید.

زمان صرف شده برای آینده را استفاده کنید

درحالی‌که شما بر روی کارهایی تمرکز می‌کنید که امروزه بر کسب‌وکار شما تأثیر می‌گذارند، چشم‌انداز آینده را از دست ندهید. اگر شما موفق هستید و کسب‌وکار شما رشد می‌کند، ممکن است نیاز به استخدام کارمندانی داشته باشید. شما ممکن است نیاز به تلاش‌های بازاریابی اضافی، فضای بزرگ‌تر، تجهیزات تولید یا سرمایه‌گذاری بیشتری داشته باشید. شما ممکن است به کسب مهارت و دانش بیشتر نیاز داشته باشید. صفحه گسترده خود را به اهداف خود برسانید. برخی از اهداف بلندمدت کسب‌وکارتان را شامل شوید. اطمینان حاصل کنید که شما در حال آماده‌سازی برای موفقیت دراز مدت هستید.

به همراه توسعه‌ی شرکت پیشرفت کنید

به یاد داشته باشید که به‌عنوان مدیرعامل شرکت با تغییر شرکت، شما نیز باید تغییر کنید. میزان فعالیت شما در مراحل اولیه‌ی شروع کسب و کار باید با پیشرفت شرکت، پرسنل و مشتریان هماهنگ باشد. همان‌گونه که شرکت شما نیازمند تغییر است شما نیز باید به‌عنوان یک رهبر تغییر کنید. در روزهای اول شروع یک کسب و کار ممکن است وادار شوید در صبح به‌عنوان فروشنده کار کنید، عصر مدیریت محصولات را به عهده بگیرید و غروب به بازاریابی بپردازید؛ اما با توسعه‌ی شرکت به رؤسایی نیاز خواهید داشت که در بخش‌های مختلف بتوانند بدون نظارت مستمر دیدگاه شما را عملی کنند و فرهنگ را تقویت بخشند. حفظ روش کار با توسعه‌ی شرکت از جمعیت ۱۵ نفری به ۱۵۰ نفر نه‌تنها به معنای تلاش کردن فراوان شما است بلکه شیوه‌ای برای عملی کردن روش‌هایی برای تقویت و پیشرفت شرکت شما خواهد بود. با توسعه‌ی شرکت، افراد و ساختارهای مورد نیاز برای موفقیت نیز تغییر خواهند کرد. انعطاف‌پذیری برای رویارویی با این تغییرات و نه‌ فقط عمل کردن به شیوه‌های قبلی خود راز موفقیت شرکت درحال توسعه است.

وظایف جانبی اضافی را انجام دهید

اگر وقت کافی برای تکمیل همه‌چیز در لیست کارهای خود را نداشته باشید، باید وظایفی را که می‌توانید برون‌سپاری کنید. این موارد ممکن است شامل کار اداری یا حسابداری باشد. شاید دیگران بتوانند برخی از تلاش‌های بازاریابی شما را انجام دهند. اینکه آیا ارزش زمان اضافی شما بیش از جبران هزینه پرداخت دیگران برای انجام وظایف است را تعیین کنید. به یاد داشته باشید، ممکن است زمان زیادی برای حرفه‌ای به‌منظور انجام این وظایف صرف شود و شما را مجبور به انجام اقداماتی کند که کسب‌وکار شما را به سمت جلو حرکت دهد. شروع یک کسب‌ و کار جدید موفقیت‌آمیز به معنی غلبه بر بسیاری از وظایف رقابتی است، اما اگر شما توصیه‌های بالا را دنبال کرده باشید، شما باید قادر به انتخاب مؤثر بیشتر از زمان و تلاش خود باشید. هیچ استراتژی طلایی برای شروع یک کسب ‌و کار موفق وجود ندارد. بااین‌وجود به‌ندرت می‌توان کسب‌وکاری را یافت که مجزا نباشد یا برخلاف نیازهای بازار عمل کند و به موفقیت نرسد. وقتی را صرف تشکیل گروهی مناسب کنید و به ارائه‌ی خدمات ویژه و پاسخگویی به نیاز مشتری بپردازید تا با موفقیت متوالی روبرو شوید. شما برای شروع یک کسب و کار از موارد بالا برای رسیدن به موفقیت استفاده می‌کنید؟ علاوه بر موارد بالا پیشنهاد دیگری در این زمینه دارید؟ لطفاً نظرات خود را با ما و کاربران ایران مدیر به اشتراک بگذارید.

مشتریان وفادار و مدل ۳ مرحله‌ای که باعث رشد کسب‌وکار و تکرار فروش می‌شود؟

تحول در زندگی

تحول در زندگی و ۱۰ حقیقت بنیادی که زندگی شما را تغییر می‌دهد

تحول در زندگی حاصل تمرکز بر مسائل مهم زندگی است. احتمالاً نمی‌توانید تصور کنید که چقدر آسان ممکن است دید خود را نسبت به چیزهای مهم زندگی از دست بدهید. برنامه‌های شلوغ و روزمرگی در زندگی مغزتان را به‌صورت خودکار درمی‌آورد و شما به ندیدن مسائل مهم عادت می‌کنید. اغلب وقتی کارها درست آن طوری که شما می‌خواهید پیش نمی‌روند، شما تمرکزتان بر چیزهایی که واقعاً مهم هستند را ازدست‌داده‌اید؛ تمرکز بر حقایق اساسی زندگی می‌تواند سخت باشد، به‌خصوص وقتی به شما متذکر می‌شوند که در مسیر اشتباه هستید. نظریه سقراط در مورد کسب‌وکار هم صادق است. وقتی اریک اشمیت مدیرعامل گوگل بود، سخن معروفی داشت: «ما این شرکت را با سؤال‌ها اداره می‌کنیم، نه پاسخ‌ها». زندگی و کسب‌وکار با سؤال‌ها اداره می‌شوند و نه پاسخ‌ها. باید به‌طور منظم از خودتان بپرسید که آیا در مسیر درست هستید یا خیر. بسیاری از حقایق ضروری زندگی نیاز به تکرار دارند. ما برای حفظ تمرکزمان بر روی آن‌ها به یادآورهایی نیاز داریم. ایران مدیر ۱۰ حقیقت بنیادی در زندگی را برای شما مطرح می‌کند تا از این حقایق استفاده کنید و مطمئن باشید که آن‌ها پیشرفتی بیش ازآنچه نیاز دارید به شما می‌دهند.

۱) موفقیت‌های بزرگ اغلب با شکست ایجاد می‌شوند

تا وقتی‌که یاد نگیرید شکست را بپذیرید، هرگز موفقیت واقعی را تجربه نخواهید کرد. به‌طورمعمول بزرگ‌ترین پیشرفت زمانی حاصل می‌شود که بیشتر از همیشه احساس ناامیدی و بیچارگی می‌کنید. این ناامیدی است که شما را مجبور می‌کند متفاوت فکر کنید، به بیرون جعبه نگاه کنید و راه‌حلی را ببینید که تاکنون از دیدتان پنهان مانده بود. موفقیت صبر می‌خواهد و باید بتوانید نگرش خوب خود را حفظ کنید؛ حتی وقتی‌که به خاطر باورهایتان سختی می‌کشید.

۲) تحول در زندگی یعنی بدانید مشغول بودن به معنی مولد بودن نیست

به اطرافیانتان نگاه کنید. همه آن‌ها بسیار مشغول به نظر می‌رسند: از این جلسه به جلسه دیگر می‌دوند؛ ایمیل می‌فرستند؛ مدام در رفت‌وآمد هستند و… . بااین‌حال چند نفر از آن‌ها واقعاً مولد هستند و واقعاً در سطوح بالایی از موفقیت قرار دارند و به عنوان افراد موفق شناخته می‌شوند؟ موفقیت از فعالیت و حرکت حاصل نمی‌شود. موفقیت از تمرکز به دست می‌آید؛ از تضمین این‌که زمان شما به‌طور مؤثر و سازنده‌ای مورداستفاده قرار می‌گیرد. شما هم درست مانند هر کس دیگری ساعت‌های شبانه‌روز یکسانی دارید. اهمیت مدیریت زمان را بدانید و از ساعات شبانه‌روز خود عاقلانه استفاده کنید. برای آن‌که تحول در زندگی را احساس کنید، مطمئن شوید که تلاشتان صرف کارهایی می‌شود که نتیجه می‌دهند.

۳) شما درست به‌اندازه اطرافیانتان خوب هستید

باید سعی کنید افرادی که برایتان الهام‌بخش هستند و می‌خواهند شما بهتر شوید را دور خود جمع کنید؛ به‌این‌ترتیب احتمالاً بهتر هم می‌شوید؛ اما در مورد کسانی که شما را پایین می‌کشند چطور؟ چرا به آن‌ها اجازه می‌دهید بخشی از زندگی‌تان باشند؟ هرکسی که باعث می‌شود شما احساس بی‌ارزشی، اضطراب و یا بی‌انگیزگی کنید، وقت شمارا هدر می‌دهد و به‌احتمال‌زیاد شما را نیز شبیه خودش خواهد کرد. زندگی کوتاه‌تر از آن است که با افرادی مثل این‌ها معاشرت کنید. آن‌ها را حذف کنید.

۴) شما حیاتی که خود ساخته‌اید را زندگی می‌کنید

شما قربانی شرایط نیستید. هیچ‌کس نمی‌تواند شما را مجبور به تصمیم یا اقدامی برخلاف ارزش‌ها و آرمان‌هایتان کند. شرایطی که امروز در آن زندگی می‌کنید متعلق به شماست؛ شما آن را ایجاد کرده‌اید. به همین ترتیب، آینده شما هم کاملاً به خود شما بستگی دارد. اگر احساس درجا زدن می‌کنید احتمالاً به خاطر این است که از انجام ریسک‌های لازم برای دستیابی به اهدافتان و تحقق رؤیاهایتان می‌ترسید. وقتی‌که زمان اقدام کردن رسید، به یاد داشته باشید که همیشه قرار داشتن در پایین نردبانی که خودتان می‌خواهید بهتر از قرار داشتن در بالای نردبانی است که شما نمی‌خواهید.

۵) ترس، منبع شماره یک پشیمانی است.

اغلب می‌شنوم که مردم می‌گویند: «بدترین چیزی که می‌تواند اتفاق بیفتد چیست؟ آیا شما را خواهد کشت؟». بدانید که مرگ بدترین چیزی نیست که می‌تواند برایتان اتفاق بیفتد. بدترین چیزی که می‌تواند برای شما اتفاق بیفتد این است که درحالی‌که هنوز زنده هستید به خودتان اجازه بدهید که از درون بمیرید.

۶) برای بخشیدن نباید منتظر عذرخواهی باشید

زندگی بسیار سریع‌تر از آن پیش می‌رود که شما بخواهید آن را با کینه بگذرانید، حتی کسانی که هرگز از شما عذرخواهی نکردند را هم ببخشید. کینه باعث می‌شود رخدادهای منفی گذشته باعث تباهی شادی امروزتان شود. نفرت و خشم، انگل‌های عاطفی‌ هستند که لذت زندگی‌تان را از بین می‌برند و جلوی تحول در زندگی را می‌گیرند. احساسات منفی‌ که با نگه‌داشتن کینه به وجود می‌آیند یک واکنش استرسی در بدن شما ایجاد می‌کنند و داشتن استرس می‌تواند عواقب مخربی برای سلامتی‌تان داشته باشد. محققان دانشگاه Emory University نشان داده‌اند که داشتن استرس مداوم منجر به فشارخون بالا و بیماری‌های قلبی می‌شود. وقتی شما کسی را می‌بخشید، به معنی چشم پوشیدن از اقدام او نیست؛ این کار شما را از این‌که تا ابد قربانی آن‌ها باشید نجات می‌دهد.

۷) در لحظه زندگی کنید

تا وقتی‌که یاد نگیرید در لحظه زندگی کنید نمی‌توانید به پتانسیل کامل زندگی‌تان دست‌یابید. با داشتن احساس گناه نمی‌توانید گذشته را تغییر دهید؛ با داشتن اضطراب نیز آینده تغییر نمی‌کند. اگر به‌طور مداوم فکرتان جای دیگری باشد، به‌طوری‌که نتوانید به‌طور کامل واقعیت (خوب یا بد) را در هرلحظه به آغوش بگیرید، خوشحال و شاد بودن غیرممکن است. برای این‌که به خودتان در زندگی در لحظه کمک کنید باید دو کار انجام دهید:
  • گذشته خود را بپذیرید. اگر با گذشته‌تان آشتی نکنید، هرگز شما را ترک نخواهد کرد و با این کار بر آینده شما هم تأثیر خواهد گذاشت.
  • عدم اطمینان آینده را قبول کنید. نگرانی هیچ جایی در اینجا و اکنون ندارد. همان‌طور که مارک تواین به زیبایی گفته است: «نگرانی مانند پرداخت بدهی‌ است که متعلق به شما نیست».

۸) ارزشی که برای خودتان قائلید باید از درونتان آمده باشد

هنگامی‌که از مقایسه خودتان با دیگران احساس احترام و رضایت به دست آوردید، دیگر شما بر سرنوشتتان حاکم نیستید. فقط زمانی در مورد چیزی احساس خوبی خواهید داشت که شما خود آن را انجام داده باشید و به نظرات یا دستاوردهای هیچ‌کس اجازه ندهید این حس خوب را از شما دور کند. البته غیرممکن است بتوانید واکنش‌های خود را نسبت به تفکر دیگران در مورد خودتان از بین ببرید، اما مجبور نیستید خودتان را با دیگران مقایسه کنید. همیشه باید نظرات مردم را به‌عنوان دانه‌های نمک در نظر بگیرید. به‌این‌ترتیب، بدون توجه به این‌که دیگران چه‌کار می‌کنند یا به چه چیزی فکر می‌کنند، ارزشی که برای خودتان قائلید از درونتان می‌آید. صرف‌نظر ازآنچه مردم در هرلحظه در مورد شما فکر می‌کنند، یک‌چیز برای تحول در زندگی و توسعه فردی قطعی است: شما به خوبی یا بدی‌ که آن‌ها می‌گویند نیستید.

۹) برای تحول در زندگی باید بدانید که زندگی کوتاه است

برای هیچ‌یک از ما دیدن فردا تضمین‌شده نیست. بااین‌حال، وقتی کسی به‌طور غیرمنتظره‌ای می‌میرد، باعث می‌شود ما بیشتر قدر زندگی خودمان را بدانیم؛ چیزی که واقعاً مهم است این است که زمانمان را چطور سپری می‌کنیم و با دیگران چگونه رفتار می‌کنیم. هرروز صبح وقتی از خواب بیدار می‌شوید به خودتان یادآوری کنید که امروز یک هدیه خداوند به شماست و شما باید از این برکت به بهترین نحو استفاده کنید. طوری عمل کنید که زندگی‌تان را مانند یک هدیه می‌دانید، آن‌وقت است که زندگی هم برایتان پاداش‌های فراوان خواهد داشت. یک روز عالی با یک طرز فکر عالی شروع می‌شود.

۱۰) تغییر اجتناب‌ناپذیر است؛ آن را در آغوش بگیرید

تنها زمانی که شما تغییر را در آغوش بگیرید می‌توانید خوبی را در آن بیابید. اگر می‌خواهید فرصت‌هایی که تغییر ایجاد می‌کند را بشناسید و روی آن‌ها سرمایه‌گذاری کنید، به یک ذهن باز و آغوش باز نیاز دارید. وقتی به امید این‌که تغییر را از خود دور کنید به انجام کارهای همیشگی ادامه می‌دهید، محکوم به شکست خواهید بود. انجام دوباره و دوباره یک کار و انتظار نتیجه‌های متفاوت از آن، یکی از تعاریف جنون است. زندگی برای هیچ‌کس متوقف نمی‌شود. وقتی همه‌چیز خوب پیش می‌رود، آن‌ها را درک کنید و از آن‌ها لذت ببرید، چراکه آن‌ها محکوم به تغییرند. اگر همیشه به دنبال چیزهای بیشتر یا بهتری که فکر می‌کنید شما را خوشحال‌تر می‌کند هستید، هرگز به‌قدر کافی از لحظات عالی لذت نمی‌برید و آن‌ها را از دست می‌دهید. کدام یک از این حقایق در زندگی شما وجود دارد؟ کدام‌یک نقش کم‌رنگ‌تری دارد؟ لطفاً تجربیات خود را درزمینهٔ تحول در زندگی با ایران مدیر به اشتراک بگذارید.

بهبود رتبه سایت در گوگل با بکارگیری ۷ گام شگفت‌انگیز و کاربردی برای آن

مکاتب مدیریت استراتژیک

مکاتب مدیریت استراتژیک ، سفری اکتشافی در میان جنگل استراتژی

  • مقدمه
  • مکاتب مدیریت استراتژیک
  • مکتب طراحی در مکاتب مدیریت استراتژیک
  • مکتب برنامه‌ریزی در مکاتب مدیریت استراتژیک
  • مکتب موقعیت‌یابی در مکاتب مدیریت استراتژیک
  • سخن آخر

مقدمه

مکاتب مدیریت استراتژیک شامل الگوهایی متنوع و در عین حال چالش برانگیزی است که اختلاف نظرهای فراوانی را در بین دانشمندان و مدیران ایجاد کرده است. در مقاله قبل به سؤال «استراتژی چیست؟» پاسخ دادیم؛ اما شاید مفهوم پر رمز و راز استراتژی سؤالات بیشتری در ذهن مدیران و تصمیم‌گیرندگان ایجاد نماید. سؤالاتی نظیر اینکه «استراتژی چگونه شکل می‌گیرد» و اینکه چه دیدگاه‌ها و رویکردهایی به دنبال پاسخی به این پرسش بوده‌اند. در این مقاله ایران مدیر به بررسی تعدادی از مکاتب مدیریت استراتژیک می‌پردازد و به این سوال همیشگی پاسخ می‌دهد که کدام‌یک از مکاتب مدیریت استراتژیک در محیط کسب‌وکار امروزی می‌توانند شرکت‌ها را در دستیابی به اهدافشان کمک کنند برای آشنایی با مکاتب مختلف استراتژی و درک متفاوت افراد از مفهوم استراتژی و چگونگی شکل‌گیری آن، شاید داستان شناخت فیل از مثنوی معنوی کمک‌کننده باشد. شش مرد در هندوستان علی‌رغم نابینا بودن مایل به شناخت فیل بودند تا به‌گونه‌ای از کنجکاوی خود کم کنند. یکی از آن‌ها پهلوی فیل را لمس می‌کند و می‌گوید: فیل چقدر شبیه به دیوار است. دیگری عاج آن را لمس می‌کند و می‌گوید: فیل شبیه نیزه است. سومین نفر دست به خرطوم فیل می‌کشد و آن را شبیه به مار ‌دانست. چهارمین نفر با لمس پای فیل می‌گوید: فیل به درخت شبیه است. نفر پنجم با دست کشیدن به گوش آن، می‌گوید: فیل شباهت زیادی به بادبزن دارد. آخرین نفر پس از گرفتن دُم فیل می‌گوید: فیل شبیه به یک طناب است. اگرچه همه آن‌ها تااندازه‌ای حق داشتند ولی همگی در اشتباه بودند. ما افراد نابینایی هستیم و تشکیل استراتژی فیل ماست. ازآنجاکه هریک از ما بینایی کامل نداشته‌ایم تا کل پیکر فیل را ببینیم، هریک، قسمتی از بدن آن را لمس کرده و در مورد کل آن قضاوت کرده‌ایم. در مورد استراتژی هم هریک از ما چنین اشتباهی مرتکب شده‌ایم. هر یک از ما در جایگاه مدیر یا برنامه‌ریز، با بخش‌های مختلفی از استراتژی سروکار داشته‌ایم، برخی با ماتریس SWOT، برخی با تعیین مأموریت و چشم‌انداز و برخی با این اصل که باید استراتژی در لحظه شکل بگیرد. بر مبنای همین تجارب ناکامل و اندک، در مورد استراتژی و کلیت آن تصمیم‌گیری کرده‌ایم. تصمیم‌گیری که همانند تصمیم فیلبانان، پر از خطا و اشتباه بوده است. همانند یک فیل استراتژی چیزی بیش از اجزاست. لذا برای درک و شناخت آن، باید ضمن شناسایی اجزا آن، کلیت و مجموعه‌ای که این اجزا ایجاد می‌کنند را بشناسیم. و این یادآور ابیات حکایت «فیل در تاریکی» در «مثنوی معنویِ» «مولانا» است: چشم دریا دیگر است و کف دگر/ کف بهل وز دیده‌ی دریا نگر جنبش کف‌ها ز دریا روز و شب/ کف همی بینی و دریا نه عجب ما چو کشتی‌ها به هم برمی‌زنیم/ تیره چشمیم و در آب روشنیم ای تو در کشتی تن رفته به خواب/ آب را دیدی نگر در آب آب و همان‌گونه که «عبدالحسین زرین‌کوب» در کتاب «بحر در کوزه» بیان می‌کند: «این اختلاف در شکل و چگونگی فیل ازنظر آن افراد ناشی از تعدد و تکثر اشکال در فیل نبوده است، بلکه ناشی از آن بود که هریک از آن‌ها فیل را از نظرگاه دیگر دریافته و آزموده‌اند. از تمثیل مولانا نتیجه می‌گیرد که در تاریکی دنیا، اختلاف در مدرکات انسان‌ها اجتناب‌ناپذیر است و درصورتی‌که این افراد هریک شمعی داشتند، اختلافات خود را کنار می‌گذاشتند». این همان نگاه سطحی به موضوعات پیرامونمان را نشان می‌‌دهد و به‌جای نگاه بر کف دریا به خود دریا باید نگریست. تعریف مکاتب مدیریت استراتژیک تعاریف و دیدگاه‌های مختلفی در مورد استراتژی وجود دارد و هریک از این دیدگاه‌ها منحصربه‌فرد هستند و مانند هریک از افراد نابینای که قادر به شناخت فیل نبوند و تنها بر یک عضو از بدن آن شناخت پیدا می‌کردند، در فرآیند تشکیل استراتژی نیز وضع به همین‌گونه است. از یک‌سو دیدگاه‌های مرتبط با استراتژی محدود و معروف هستند و از سوی دیگر هریک از آن‌ها نشان‌دهنده بصیرت است. ازاین‌رو مینتزبرگ، آلستراند و لمپل در کتاب جنگل استراتژی ده دیدگاه متمایز را تحت عنوان مکاتب مدیریت استراتژیک برای شناخت استراتژی را معرفی می‌کنند. در ادامه به بررسی مکاتب مدیریت استراتژیک می‌پردازیم.

مکاتب مدیریت استراتژیک

مینتزبرگ و همکارانش در کتاب «جنگل استراتژی» مکاتب مدیریت استراتژیک را در قالب ده مکتب معرفی می‌کنند. در ذیل به‌صورت خلاصه به هریک از این مکاتب پرداخته می‌شود:  مکاتب مدیریت استراتژیک و مینتزبرگ ۱٫ مکتب طراحی (Design school) در مکاتب مدیریت استراتژیک : تدوین استراتژی در این مکتب به‌عنوان یک فرآیند مفهومی در نظر گرفته می‌شود. ۲٫ مکتب برنامه‌ریزی (Planning school) در مکاتب مدیریت استراتژیک : تدوین استراتژی در این مکتب به‌عنوان یک فرآیند رسمی در نظر گرفته می‌شود. ۳٫ مکتب موقعیت‌یابی (Positioning school) در مکاتب مدیریت استراتژیک : تدوین استراتژی در این مکتب به‌عنوان یک فرآیند تحلیلی در نظر گرفته می‌شود. ۴٫ مکتب کارآفرینی (Entrepreneurial school) در مکاتب مدیریت استراتژیک : تدوین استراتژی در این مکتب به‌عنوان یک فرآیند تخیلی در نظر گرفته می‌شود. ۵٫ مکتب شناختی (Cognitive school) در مکاتب مدیریت استراتژیک : تدوین استراتژی در این مکتب به‌عنوان یک فرآیند ذهنی و فکری در نظر گرفته می‌شود. ۶٫ مکتب یادگیری (Learning school) در مکاتب مدیریت استراتژیک : تدوین استراتژی در این مکتب به‌عنوان یک فرآیند نوظهور در نظر گرفته می‌شود. ۷٫ مکتب قدرت (Power school) در مکاتب مدیریت استراتژیک : تدوین استراتژی در این مکتب به‌عنوان یک فرآیند مذاکره در نظر گرفته می‌شود. ۸٫ مکتب فرهنگی (Cultural school) در مکاتب مدیریت استراتژیک : تدوین استراتژی در این مکتب به‌عنوان یک فرآیند جمعی در نظر گرفته می‌شود. ۹٫ مکتب محیطی (Environmental school) در مکاتب مدیریت استراتژیک : تدوین استراتژی در این مکتب به‌عنوان یک فرآیند واکنشی در نظر گرفته می‌شود. ۱۰٫ مکتب ترکیبی (Configuration school) در مکاتب مدیریت استراتژیک : تدوین استراتژی در این مکتب به‌عنوان یک فرآیند تحول و دگرگونی در نظر گرفته می‌شود.   ده مکاتب مدیریت استراتژیک مکاتب مدیریت استراتژیک خود به سه دسته تقسیم می‌شوند. سه مکتب اول ماهیتاً تجویزی (Prescriptive) هستند؛ یعنی با این موضوع سروکار دارند که استراتژی‌ها باید چگونه تدوین شوند. شش مکتب بعدی جنبه‌های خاص فرآیند تشکیل استراتژی را در نظر می‌گیرند و با تجویز رفتار استراتژیک ایده‌آل کمتر ارتباط دارند. این شش مکتب در دسته توصیفی (Descriptive) قرار می‌گیرند و با تشریح چگونگی شکل‌گیری استراتژی سروکار دارند. آخرین گروه مکاتب تنها شامل یک مکتب است؛ هرچند که می‌توان استدلال کرد این مکتب عملاً مکاتب دیگر را با یکدیگر ادغام می‌کند که آن را مکتب ترکیبی می‌گویند. این مکتب فرآیند تشکیل استراتژی را به‌عنوان یک فرآیند تحول و دگرگونی شرح می‌دهد و مفهوم تغییر استراتژیک در سازمان‌ها را در بردارد و در دسته مکاتب ترکیبی (configurative) قرار می‌گیرد. در ادامه به بررسی تفصیلی دسته تجویزی مکاتب مدیریت استراتژیک یعنی مکاتب طراحی، برنامه‌ریزی و موقعیت‌یابی می‌پردازیم. دسته توصیفی مکاتب مدیریت استراتژیک

مکتب طراحی در مکاتب مدیریت استراتژیک

مکتب طراحی و مکاتب مدیریت استراتژیک نخستین مکتبی که مینتزبرگ و همکاران وی در مکاتب مدیریت استراتژیک به آن پرداخته‌اند، مکتب طراحی است. بدون تردید معتبرترین دیدگاه در فرآیند تدوین استراتژی در مکاتب مدیریت استراتژیک ، مکتب طراحی است. این مکتب اساس دوره‌های کارشناسی و کارشناسی ارشد در رشته‌های مدیریت بازرگانی و مدیریت استراتژیک در دانشگاه‌ها است. مکتب طراحی در بین مکاتب مدیریت استراتژیک در ساده‌ترین شکل خود یک مدل استراتژی سازی را ارائه می‌دهد. این مدل در تلاش است تا بین توانایی‌های داخلی و امکانات خارجی تطابق و تناسب ایجاد کند به گفته کریستنسن، آندروز، باور، هامرش و پورتر (Christensen, Andrews, Bower, Hamermesh, and Porter) به‌عنوان مشهورتر‌ین طرفداران این مکتب، استراتژی اقتصادی همان تطابق و تناسب بین استعدادها و توانایی‌ها و فرصت‌هایی است که موقعیت شرکت را در محیط آن تعیین می‌کند.

کسب و کار در خانه: مزایا، معایب و اشتباهات رایج مربوط به آن

 
 
حفظ مشتری

حفظ مشتری ارزان ترین روش از دیدگاه بازاریابان امروزی برای فروش بیشتر

حفظ مشتری مسئله‌ای است که تمرکز عمده‌ای را در میان بازاریابان بزرگ‌ترین برندها مطرح می‌شود. کافی است از تیلور سویفت «متخصص حفظ مشتری» در این مورد بپرسید. درواقع، بازاریابان امروزی، به‌عنوان بخشی از نقش خود برای ایجاد درآمد از طریق مشتریان موجود و جدید، زمان بیشتری را صرف سرمایه‌گذاری و بازاریابی می‌کنند. استدلال آن‌ها: حفظ مشتری شرط لازم برای داشتن یک شرکت سالم و پایدار است. تحقیقات از آن پشتیبانی می‌کند. به گفته Bain & Company، تنها افزایش ۵ درصدی تلاش برای حفظ مشتری باعث افزایش سود از ۲۵ تا ۹۵ درصد می‌شود. بنابراین، تاکتیک‌های حفظ مشتری که امروزه بازاریابان خبره از برندهای پیشرو، در حال افزودن آن‌ها به ابزار بازاریابی خود هستند، کدام موارد هستند؟ و کدام شرکت‌ها از آن‌ها استفاده می‌کنند؟ در این مقاله ایران مدیر به هفت نمونه اشاره می‌کند.

۱٫ ایجاد اعتماد

اعتماد باید به دست آید، خصوصاً وقتی‌که مسئله برقراری ارتباط با مشتریان شما در میان باشد. در دنیای امروزی، جایی که هر مشتری توسط اطلاعات بمباران می‌شود، قرار دادن محصول و تبلیغات برای محصولات گوناگون و برندها، برای جلب اعتماد مهم‌تر از همیشه است. اگر یک‌بار اعتماد از دست برود، به دست آوردن اعتماد مجدد دشوار است. بنابراین، ارائه «اثبات اجتماعی» به مشتریان از محصولات و کیفیت خدمات- در قالب مشاهدات آنلاین – نه‌تنها یک راه عالی برای برنده شدن مشتریان جدید، بلکه راهی مناسب برای جلب اطمینان از مشتریان فعلی در یک شرکت خوب است. راه دیگری برای ایجاد (و حفظ) اعتماد، روراست بودن با مشتریان است. رفتار محترمانه با مشتریان با احترام و اطلاع‌رسانی به آن‌ها در هنگام وقوع بحران، مشتریان را وا‌می‌دارد تا به صداقت شما احترام بگذارند و زمانی که بعداً هم خرید می‌کنند، برند شما را به یاد داشته باشند.

۲٫ ارزش واقعی به کارتان اضافه کنید

بیایید بگوییم شما یک محصول یا خدمات عالی برای ارائه دارید؛ اما آیا شما ارزش کافی برای حفظ مشتریان خود ایجاد می‌کنید؟ اضافه کردن ارزش فراتر از ویژگی‌ها و مزایایی است که کمک می‌کند تا مشتریان را از رفتن به سمت رقبا که محصولات مشابهی را ارائه می‌دهند، بازدارد. نگاهی به اپل: در بازار شلوغ کامپیوتر، اپل محصولی را ساخته است که ماندگار شد و به شرکت کامپیوتری شناخته‌شده‌ای در جهان تبدیل شد. اپل چگونه این کار را انجام داد؟ به‌جای تمرکز بر ویژگی‌های محصول، اپل با ایجاد سهولت استفاده از محصولاتش برای مشتریان ارزش قائل شد. در حقیقت، این کار آسان است که اغلب مشتریان هنگام نصب دستگاه‌های خود حتی کتابچه راهنمای آن را نمی‌خوانند. بنابراین، برای متمایز کردن و به‌منظور جلوگیری از رفتن مشتریانتان به سمت محصولات مشابه، محصولاتتان را ارزش‌گذاری کنید. ما نمی‌توانیم به همه بگوییم همانند اپل باشید، اما به‌عنوان بازاریابان، وظیفه ما این است که بدانیم چرا محصولات ما منحصربه‌فرد است و به مشتریانمان کمک کنیم که دریابند چرا این محصولات ارزش واقعی را به زندگی آن‌ها اضافه می‌کنند.

۳٫ نگران نباشید که شخصیت خود را نشان ‌دهید

هنگامی‌که مشتریانتان شما را توصیف می‌کنند، آیا آن‌ها شما را به‌عنوان یک شخص یا شرکتی غیرقانونی معرفی می‌کنند؟ به همین دلیل است که نشان دادن شخصیت برندتان از طریق پیام و ارتباطتان نقش کلیدی دارد.

۴٫ با دقت گوش کنید

گوش دادن به مشتریان خود یکی از بهترین راه‌های نگهداری مشتریان و جلوگیری از ترک شما است! گوش دادن به بازخوردهای خوب و بد از طرف مشتریان، به شما ایده بهتری می‌دهد تا مشتریانتان واقعاً از برند شما چه می‌خواهند و چه نیازی دارند – و به شما ایده‌هایی در مورد نحوه ارائه آن‌ها می‌دهد. پس‌ازآن، بازاریابان باید در مورد بررسی و بازخورد مشتریان خود مطلع شوند، خواه این بازخوردها از طریق مرکز تماس، توییت (سایر کانال‌های رسانه ‌های اجتماعی)، ایمیل‌ها و غیره باشند. نکته مهم این است که به آن‌ها گوش داده و با دقت توجه کنید، بنابراین بازخوردها می‌توانند بیانگر نگرانی‌های مشتریان باشند. این تاکتیک برای مدت طولانی در ذهن مشتریان باقی خواهد ماند.

۵٫ مشتریان خود را سورپرایز کنید و لذت ببرید

راز هر رابطه خوب این است که طرف مقابل را وادار به حدس زدن کنید – و گاهی اوقات تعجب می‌کنید که آیا این در روابط تجاری هم صدق می‌کند! بنابراین، در تلاش برای سورپرایز کردن و لذت بردن مشتریان، از آن‌ها بخواهید که در آزمایش محصول شرکت کنند. به مناسب‌های مختلف موارد تبلیغاتی خاصی را برایشان ارسال نمایید. (مثلاً به مناسبت تولد یا چیزی شبیه سالگرد ازدواج زمانی که آن‌ها مشتری شما شدند). مشتریان در اطلاعات منحصربه‌فرد «پشت‌صحنه» تجاری شما سهیم باشند. فقط مطمئن شوید که حرکات شما باعث می‌شود تا مشتریان خود را درگیر و موردعلاقه به کارتان کنید، نه اینکه صرفاً برای فروش بیشتر تبلیغ کنید.

۶٫ برای حفظ مشتری وفاداری ایجاد کنید

مشتریان وفادار اساس حفظ تجارت هستند و راه‌های متعددی برای ایجاد یک گروه از مشتریان وفادار وجود دارد. بااین‌حال، پیش از هر چیز، شما باید مشتریانتان را به دلیل وفاداری‌شان حفظ کنید. شرکت‌ها متوجه شده‌اند که برنامه‌های وفاداری قوی، باعث افزایش وفاداری مشتریان می‌شود.

۷٫ نسبت به خدمات مشتری نگران نباشید

مهم نیست که محصول شما چقدر عالی است، اگر خدمات مشتریان شما به حد کافی نباشد، شما هرگز قادر به حفظ مشتری نخواهید بود. با توجه به نظرات کیست متریک،۷۱ درصد از مشتریانی که مورد بررسی قرار گرفتند، گفتند که به دلیل خدمات ضعیف مشتریان، به رابطه خود با شرکت خاتمه داده‌اند. خدمات مشتری خوب به معنی سرعت عمل (هم واکنش‌پذیر و هم فعالانه) و توأم با برقراری ارتباط با مشتریان در پلتفرم‌هایی است که مشتریان ترجیح می‌دهند. مثلاً، اگر یک مشتری در توییتر با شما تماس بگیرد، مطمئن شوید که اولین ارتباط شما نیز از طریق توییتر یا پیام مستقیم صورت می‌گیرد. خدمات به مشتریان، جایی است که نام تجاری شما واقعاً می‌تواند بدرخشد، زمانی که شما انتظارات مشتری را تعیین و برآورده می‌کنید. در بازار پر سروصدای امروزی، موفقیت بازاریابان مبتنی بر اطلاعاتی است که بیانگر چگونگی حفظ مشتریانشان است. بازاریابی منوط به حفظ مشتری، ارزان‌ترین روش برای تأثیر بر خط پایه کسب و کار است. با تمرکز بر ارزش‌افزوده، شخصی‌سازی تجارب مشتریان و گوش فرا دادن به نیازهای مشتریان، بازاریابان خبره، مشتریان بیشتری را که تا حال به‌سختی جذب کرده‌اند، حفظ می‌کنند. شما در کسب و کار خودتان از کدام روش برای حفظ مشتریانتان استفاده می‌کنید؟ کدام رو مؤثرتر است؟ لطفاً نظرات خود را با ما در میان بگذارید.

ترس های کارآفرینی: ۹ دغدغه‌ای که باید هنگام شروع یک کسب‌وکار جدید برطرف کنید

مهارت خودآگاهی

مهارت خودآگاهی و ۷ روش تقویت آن برای یک کارآفرین موفق

مهارت خودآگاهی یکی از انواع روش‌های توسعه فردی جهت موفقیت در کسب‌وکار است. گام‌های اول به سمت موفقیتِ واقعی، همواره ذاتی است و از درون فرد می‌جوشد. کارآفرینان موفق می‌دانند چگونه هویت خود را تشکیل دهند و قدرت درونی، غرایز و بینش خود را کنترل کنند. شناخت خود به‌طور کامل و واضح، آن‌ها را به معامله‌های درست کاری سوق می‌دهد. درصورتی‌که کارآفرینان از خودآگاهی دقیق برخوردار نباشند با هجمه‌ای از عواطف و احساسات مواجه شده و متعاقباً با شکست روبرو خواهند شد. با داشتن خودآگاهی، پیش‌بینی روابط محکم و موردنیاز برای موفقیت آسان‌تر خواهد بود. ایران مدیر در ادامه این مقاله به ۷ روش‌ افزایش خودآگاهی در کارآفرینان می‌پردازد.

۱٫ نقش هدایت ذاتی در مهارت خودآگاهی

کارآفرینان موفق از درون توسط نیرویی تشویق می‌شوند. این نیرو آن‌ها را به فعالیت بیشتر برای ماهرشدن در مهارت‌های خود تشویق می‌کند و به آن‌ها انگیزه می‌بخشد. این نیروی درونی تنها به افراد بسیار موفق تعلق ندارد. همه افراد از این نیرو برخوردار بوده و ازآنجاکه هیچ فردی در این جهان ناتوان‌تر از دیگری نیست هر یک از افراد می‌تواند حرفی برای گفتن داشته باشد. این نیروی درونی، عاملی است که کارآفرینان موفق را در رسیدن به اهداف خود تشویق می‌کند زیرا آن‌ها ترغیب شده‌اند تا هویت خود را از طریق کار خود بیان کنند. هر فردی رویایی برای تجربه دارد. رجوع به ذات خود اولین گام از تحقق این رویاهاست. نیروی درونی به افراد این توان را می‌دهد که خود را به‌خوبی بشناسند تا در شناخت خود و شیوه‌ تصمیم‌گیری خویش به موفقیت برسند.

۲٫ شناخت ترفندها و نقش آن در مهارت خودآگاهی

در هر شرایط جدید کاری، کارآفرین ملزم است که ترفندها را بشناسد. رهبران حرفه‌ای از شروع ترسی ندارند زیرا هر چه از نتیجه‌ کار آگاهی بیشتری داشته باشند، تعاملات آن‌ها در بلندمدت موفق‌تر خواهند بود. یک فرد عادی در ابتدا با هیجان زیاد به کارآفرینی اقدام می‌کند اما بعد انگیزه‌ خود را با احساساتی چون خستگی، بی‌تابی، ترس یا پریشانی از دست می‌دهند. کارآفرینان موفق بر این احساسات غلبه کرده، رهبری دیگران را دنبال کرده، قوانین را یاد گرفته و چگونگی هماهنگی بین افراد جهت نیل به اهداف سازمان را زیر نظر می‌گیرند و به معنای واقعی کلمه تبدیل به یک رهبر در سازمان می‌شوند. طی این فرآیند آن‌ها اعتمادبه‌نفس لازم برای به دست گرفتن سرنوشت خود را بهبود می‌بخشند. آن‌ها متواضع بوده و آگاه‌اند که با ممارست و تمرین، به شفافیت و بهره‌وری لازم دست خواهند یافت. برای موفقیت همین مسیر را پیش بگیرید و متواضع باشید تا ترفندها را یاد بگیرید. این‌گونه است که از یک پیرو به یک رهبر حرفه‌ای تبدیل می‌شوید.

۳٫ کنترل عواطف و مهارت خودآگاهی

رهبران برتر بر عواطف درونی خود غلبه می‌کنند. آن‌ها در شناخت زمان مناسب برای به کار بردن احساسات خود و دست‌یابی به موفقیت و قدرت، ذکاوت داشته و زمان مناسب برای کنترل عواطف خود را می‌شناسند. کارآفرینان موفق اجازه نمی‌دهند که ترس یا عصبانیت بر توانایی تصمیم‌گیری آن‌ها تأثیر بگذارد. همان‌طور که این عواطف مانع تفکر منطقی افراد می‌شود، ترس و عصبانیت مانع رسیدن به موفقیت می‌شوند. تفکر منطقی رابط فرد با عرصه‌ نبرد بوده و فضای تصمیم‌گیری درست را مهیا می‌کند. به‌بیان‌دیگر، کنترلِ نفس، چاشنی موردنیاز برای هدایت به سمت موفقیت است.

۴٫ ریسک کردن و نقش آن در افزایش مهارت خودآگاهی

کارآفرینان موفق می‌دانند که خودآگاهی در موقعیت‌هایی که تصمیم‌گیری سخت است، حسی از قاطعیت به همراه می‌آورد. خودآگاهی به آن‌ها این توانایی را می‌دهد که در شرایط سخت به ارزیابی‌های مؤثر، سریع‌تر و بیشتری اقدام کنند. رهبران موفق از نظارت و یادگیری برای حرفه‌ای شدن در شناخت الگوها و ماهیت کاری خود استفاده می‌کنند. این اقدام به آن‌ها اجازه می‌دهد که ریسک‌پذیری بیشتری داشته باشند و درعین‌حال از ضررهای کمتری رنج ببرند.

۵٫ مهارت خودآگاهی و صبر

کارآفرینان موفق از بلوغ و تجربه‌ لازمه برای صبوری برخوردارند. برخی اوقات معاملات خاص نیازمند ترکیبی از استراتژی، خروج از بازی، شکست و یا بازگشت به برنامه‌ریزی برای شروع مجدد می‌باشد. صبوری به رهبران کمک می‌کند که به فراتر ازآنچه که در مقابل آن‌ها قرارگرفته است بپردازند و هم‌زمان با انتظار کشیدن شاهد قرار گرفتن مهره‌ها در جای خود باشند؛ بدون این‌که هرگونه واکنش ناگهانی به شیوه‌ منفی از خود نشان دهند و یا فرصت‌های خود را بسوزانند. گاهی رهبری موفق، به معنای دست کشیدن از کار و مشاهده‌ انجام خودبه‌خود آن می‌باشد.

۶٫ رشد و شکوفایی عقلانیت در مهارت خودآگاهی

چیره شدن بر دنیای درون خود که مجموعه‌ای از واکنش‌های احساسی است، عاملی است که رهبران زبردست را به تصمیم‌گیری صحیح، درس گرفتن از اشتباهات خود و استمرار در عملکرد سوق می‌دهد. خردمندی از تمایل به شکست در برخی از نبردها برای پیروزی در جنگ نشأت می‌گیرد. هیچ راهی برای موفقیت وجود ندارد مگر اینکه در ابتدا توانایی مدیریت دنیای درونی خود و ترس‌ها و آرامش‌های خود را داشته باشید. عقلانیت، پایداری و استمرار می‌آورد و رهبران مؤثر آن را به‌عنوان کلید موفقیت می‌شناسند. وقتی دیگران ناامید می‌شوند، این رهبران به کار خود ادامه می‌دهند. پایداری در جهانی با نتایج قابل‌مشاهده موفقیت درونی و بیرونی را رقم می‌زند. داشتن این عقلانیت، باعث می‌شود تا رهبران به‌طور مداوم پله‌های ترقی را طی کرده و به رشد کسب و کار کمک کنند.

۷٫ مهارت خودآگاهی و کنجکاو بودن

رهبران معمولاً تنها به یک سطح مشخص از موفقیت راضی نمی‌شوند. هنگامی‌که به یک سطح امن رسیده و بر آن مسلط می‌شوند، یک ندای درونی آن‌ها را به بررسی سطح بعدی فرامی‌خواند. این کشش حاصل یک نیروی احساسی است که از کنجکاوی و میل شخصی نشأت می‌گیرد. کنجکاوی رشد شخصی را تحریک می‌کند. وقتی میل به موفقیت کنجکاوی ریشه بگیرد، موفقیت هیچ محدودیتی ندارد. کمبود کنجکاوی باعث می‌شود تا کارآفرینان به شرایط فعلی راضی ‌شنود؛ درحالی‌که رهبران بزرگ هرگز قناعت ندارند. همه مردم می‌توانند مسلط بر سرنوشت خود باشند. نیرویی که هر کارآفرین مشتاقی خواهان رسیدن به آن است، دنیای واکنش‌پذیر درونی او می‌باشد. این مسئله به معنای شناخت خود می‌باشد. از لحاظ کاری کنجکاو باشید. کنجکاوی، الهام‌بخش خلاقیت است و خلاقیت جایی است که همه ایده‌های جدید از آن پیروی می‌کنند. این‌گونه است که رهبران به افراد تک‌رو تبدیل می‌شوند. آن‌ها به یکسان بودن توجه نمی‌کنند. آن‌ها می‌دانند که موفقیت آن‌ها به خاص بودنشان بستگی دارد. آن‌ها نگران وابستگی نیستند. موفقیت، گسترش و خلاقیت، هدف آن‌هاست. شما چه اندازه خود را یک کارآفرین خودآگاه می‌دانید؟ کدام‌یک از ویژگی‌های ذکرشده در مهارت خودآگاهی شما مؤثر بوده‌اند؟ لطفاً تجربیات خود را با کاربران ایران مدیر به اشتراک بگذارید.

ترس های کارآفرینی: ۹ دغدغه‌ای که باید هنگام شروع یک کسب‌وکار جدید برطرف کنید

تدوین استراتژی

تدوین استراتژی و ۶ دام مهلک که ممکن است شما هم روزی در آن بیفتید

تدوین استراتژی امروزه به یکی از دغدغه‌های مهم تبدیل‌شده است. همه ما در زندگی یا در کسب‌وکارمان منابع محدودی در اختیارداریم. همه‌ ما دوست داریم که با کم‌ترین زمان ممکن یا کمترین تلاش ممکن به بیش‌ترین نتیجه دست پیدا کنیم؛ اما در پس همین تمایلات ما، ممکن است خطاهایی را مرتکب شویم که منابع محدود ما را به یغما ببرد و ما را از دستیابی به اهدافمان ناامید سازد. این خطاها را دام‌های استراتژی می‌نامیم. ایران مدیر در این مقاله به ۶ خطای استراتژیک که ممکن است افراد در زندگی روزمره، در کسب‌وکار یا در فضای بین‌المللی به آن گرفتار شوند را به‌صورت جامع و با زبانی ساده تشریح می‌کند. در کتاب «بازی به‌قصد برد، استراتژی چگونه در عمل کار می‌کند؟» که توسط دانشگاه هاروارد در سال ۲۰۱۳ به چاپ رسیده به ۶ خطای رایج واصلی که به‌واسطه آن سازمان‌ها از پیشبرد استراتژی خود بازمی‌مانند اشاره‌شده است.بر طبق این کتاب هیچ استراتژی کاملی وجود ندارد. هیچ الگوریتم و ساختاری وجود ندارد که به افراد و شرکت‌ها در حفظ مزیت رقابتی پایدار در صنعت تحت فعالیتشان ضمانت مادام‌العمر بدهد اما علائم و نشانه‌هایی وجود دارند که هشدارهایی در مورد اشتباه بودن استراتژی انتخاب‌شده توسط افراد و شرکت‌ها به ما می‌دهند. در اینجا به این ۶ خطای رایج به‌صورت خلاصه اشاره می‌گردد.

تدوین استراتژی و دام همه‌کاره (The do-it-all strategy)

تدوین استراتژی و استراتژی همه کاره به بیانی بسیار ساده این دام مهلک را می‌توان این‌گونه بیان کرد: شکست در انتخاب کردن و همه‌چیز را به‌عنوان اولویت در نظر گرفتن. باید در نظر داشته باشیم که استراتژی یعنی انتخاب و همه‌چیز نمی‌تواند در جایگاه اولویت برای ما قرار گیرد. افراد و شرکت‌ها منابع محدودی دارند و نمی‌توان تمامی گزینه‌های پیش رو را به‌عنوان اولویت برای خود در نظر بگیریم. به قول یکی از اساتیدم در دوران دکتری اولویت یعنی یک انتخاب و زمانی که تعداد انتخاب‌ها زیاد شد به این معناست که با اولویت نداریم یا بامعنای لغوی واژه اولویت آشنا نیستیم! یکی از اقداماتی که به شما در دوری جستن از این خطا کمک می‌کند، تعیین اهداف و ارزش‌ها و سپس مشخص کردن اولویتتان است. در این صورت می‌توانید به‌صورت بهینه به منابع خود را تخصیص دهید. همیشه به یاد داشته باشید که در بازی شطرنج، زمانی که بازی تازه شروع می‌شود، هر دو طرف تعداد مهره‌های یکسانی دارند نحوه استفاده از این مهره‌هاست که فرد برنده را مشخص می‌کند. به یاد داشته باشید که نمی‌توان در شطرنج اهداف مختلفی را انتخاب کرد و هر مهره را برای آن هدف به خدمت گرفت.

تدوین استراتژی و دام دون کیشوت (The Don Quixote strategy)

تدوین استراتژی و استراتژی دن کیشوت به بیانی بسیار ساده این دام مهلک را می‌توان این‌گونه بیان کرد: حمله به رقابتی‌ترین دیوار شهر یا به عبارتی حمله به قوی‌ترین و قدرتمندترین رقیب موجود به‌صورت رودررو. بسیاری از افرادی که قصد شروع کسب‌ و کار و راه‌اندازی آن را دارند، در همان روزهای نخست به فکر رقابت با بزرگ‌ترین و نامدارترین رقیبشان می‌افتند. به همین منوال همان‌طور که شخصیت داستانی دون کیشوت دچار توهم شده بود، آن‌ها هم دچار توهم می‌شوند و به دنبال بزرگ‌ترین رقیب خود می‌افتند. مثال بارز این اشتباه را می‌توان در کسب‌وکارهای آنلاینی دید که به دنبال رقابت و شکست دادن رهبر بازاری مقتدر به نام دیجی کالا هستند. هرچند چنین هدفی می‌تواند انگیزه بسیار زیادی برای شما و همکاران اندکتان! فراهم آورد، اما در عمل پنجه در پنجه بزرگ‌ترین رقیب انداختن، هیچ سرانجامی جز شکست ندارد. باید به یاد داشت که جایی که در آن اقدام به رقابت می‌کنید یک انتخاب است و باید جایی را برای رقابت انتخاب کنید که احتمال بالایی برای برد داشته باشید.

تدوین استراتژی و دام واترلو (The Waterloo strategy)

تدوین استراتژی و استراتژی واترلو واترلو درواقع به نبرد تاریخی ناپلئون بناپارت جنرال مشهور و مقتدر فرانسوی با قوای متحد بریتانیا و هلند اشاره دارد. نبرد این ارتش‌ها در دشتی به نام واترلو روی داد و به همین دلیل به این نام معروف شده است. به بیانی بسیار ساده این دام مهلک را می‌توان این‌گونه بیان کرد: آغاز جنگ به‌صورت چندجانبه و با چند رقیب مختلف. در این نبرد ناپلئون به‌صورت یک‌باره به جنگ چند ارتش رفت و نتیجه‌ای جز تبعید و برکناری برایش به همراه نداشت. در دنیای کسب‌وکار هیچ شرکتی قادر به انجام همه کارها به روشی عالی و برتر نیست، اگر شرکت به دنبال انجام همه کاری به نحو احسن باشد، احتمالاً هیچ کاری را عالی انجام نخواهد داد. اگر فردی به دنبال عالی بودن در چند زمینه باشد، پس به‌احتمال‌زیاد در هیچ‌یک عالی نخواهد بود.

تدوین استراتژی و دام رویاپردازی (The dreams-that-never-come-true strategy)

تدوین استراتژی و استراتژی رویاپردازانه ترسیم و نوشتن سطوح بالایی از الهام و بیانیه مأموریت که هیچ‌گاه به‌صورت عینی و عملی تبدیل نمی‌شوند و تنها در سطح انتزاع و رویا باقی می‌مانند. به بیانی بسیار ساده این دام مهلک را می‌توان این‌گونه بیان کرد: تعیین اهداف و چشم‌اندازی بسیار متعالی و فرازمینی به‌گونه‌ای که این اهداف قابلیت زمینی شدن (اجرایی شدن) نداشته باشند. درواقع این بیانیه مأموریت و الهامات هیچ‌گاه در سطح مکان رقابت، چگونگی انتخاب راهبرد و انتخاب پیروزی، قابلیت‌های محوری و سیستم‌های مدیریتی به‌صورت عینی متبلور نمی‌گردد. باید توجه داشت که آرزوها و الهامات به معنای استراتژی نیستند. استراتژی پاسخی به سؤالات عینی هست. تمامی کارآفرینان موفق باآنکه اهداف و مأموریت‌های بسیار متعالی در ذهن دارند اما در عمل بر روی چیزی کارکرده‌اند که عینی و ملموس بوده است و قابلیت اجرایی شدن را داشته است

تدوین استراتژی و دام چیزی برای همه (The something-for-everyone strategy)

تدوین استراتژی و استراتژی دام چیزی برای همه به بیانی بسیار ساده این دام مهلک را می‌توان این‌گونه بیان کرد: تلاش برای تصرف و دستیابی به تمام گروه‌های مشتریان، کانال‌های توزیع، مناطق جغرافیایی به‌صورت یک‌باره و در یک‌زمان. به یاد داشته باشید که برای تحقق استراتژی در هرزمانی به بخش‌های مشخصی کالا و خدمات ارائه کنید و نگران سایر بخش‌ها نباشید. استفاده از چارچوب STP در زمان هدف‌گیری بازارهای هدف می‌تواند بسیار کمک‌کننده باشد.

تدوین استراتژی و دام یکسان انگاری (The program-of-the-month strategy)

تنظیم استراتژی برای صنایع ژنریک (عمومی)، جایی که در آن تمام مشتریان در یک مسیر یکسان و روتین قرار دارند. به بیانی بسیار ساده این دام مهلک را می‌توان این‌گونه بیان کرد: برخورد یکسان با تمامی بخش‌ها و حوزه‌ها به‌صورت عمومی. همواره به یاد داشته باشید که منطق و سؤالاتی که منجر به انتخاب یک بخش می‌شود باید مشخص و متمایز باشد. به میزانی که استراتژی شما همانند استراتژی سایر رقبایتان باشد، به همان میزان احتمال شکست شما وجود دارد.

نتیجه‌گیری

در این مطلب به ۶ دام مهلک که ممکن است شما هم روزی به آن‌ها گرفتار شوید اشاره کردیم. همان‌طور که بیان شد منابع افراد و شرکت‌ها محدود است و نمی‌توان با هیجان و رفتارهای احساسی به تصمیم‌گیری منتج به پیروزی دست زد. توصیه می‌شود تا این ۶ خطا را درجایی که هرروز نگاهتان به آن می‌افتد نصب کنید! و هرروز با خود فکر کنید که تصمیماتی که به دنبال اتخاذ آن هستم، ممکن است مرا به درون کدام‌یک از این ۶ دام مهلک بی اندازد؟ اگر شما هم در زندگی روزمره و در کسب‌وکارتان با این ۶ خطا روبرو شده‌اید و یا افراد و کسب‌وکارهایی را دیده‌اید که در هر یک از این دام‌های مهلک افتاده‌اند، با ما در میان بگذارید. به نظر شما چگونه می‌توان این افراد را از این دام‌ها رها نمود؟

دورکاری: چه نیازی به دفتر کار هست، وقتی می‌شود از راه دور کار کرد؟

تغییر عادت

تغییر عادت و ۵ راهکار طلایی برای مغزی که نمی‌خواهد تغییر کند

تغییر عادت یکی از مهم ترین مسائل انسان امروز است. اگر بخواهید در دنیای امروز موفق باشید باید همیشه در پی تغییر عادت های خود باشید؛ اما این کار چندان آسان نیست. یک زاویه در نظر بگیرید و بازوهای خود را از آن عبور دهید. حالا، آن‌ها را در جهت مخالف عبور دهید. کدام‌یک دشوارتر بود؟ اگر فکر می‌کنید عبور آن‌ها در بار دوم فکر بیشتری نیاز داشت، حق با شماست. درواقع، وقتی شما آن‌ها را برای بار اول عبور دادید، سیگنال‌ها از یک مکان بسیار متفاوت از زمانی که آن را برای بار دوم انجام دادید در مغزتان می‌آمد. عادت‌ها انتخاب‌های عمدی ما هستند که در برخی نقاط خودکار می‌شوند. آن‌ها بیش از ۴۵ درصد کارهایی که ما در طول روز انجام می‌دهیم را تشکیل می‌دهند. مغز شما تنبل است. تفاوت بین یک عادت خوب و یک عادت بد را نمی‌داند. تنها کاری را انجام می‌دهد که شما به‌صورت تکراری به آن فکر می‌کنید، می‌گویید، یا انجام می‌دهید و آن را به یک عادت تبدیل می‌کند به‌طوری‌که انجام آن دیگر سخت نیست. وقتی برای اولین بار بازوهای خود را تا کردید سیستم لیمبیک شما (جایی که خاطرات و عاداتتان ذخیره می‌شود) اقدامات خود را انجام داد. بار دوم که بازوهای خود را عبور دادید، پیام از قشر جلویی مغز آمد، بخشی از مغز که مسئول تفکر و برنامه‌ریزی سطح بالاتر است. هر تفکر یا رفتار جدید در قشر جلویی مغز شروع می‌شود و درنهایت درصورتی‌که به‌اندازه کافی از آن استفاده کنیم به یک عادت تبدیل می‌شود. اکثر افراد در مقابل تغییر مقاومت می‌کنند چراکه الگوهای عادت طبیعی‌شان را تهدید می‌کند. چه یک نقش جدید باشد، چه یک رئیس جدید، یک خودرو جدید، یا یک رژیم غذایی و یا حتی یک‌روال جدید، مغز شما باید برای یادگیری و انطباق با آن تغییر، اضافه‌کاری کند. متأسفانه، مانند یک ضرب‌المثل قدیمی که می‌گوید: اگر کار همیشگی‌تان را انجام دهید، همان چیزی را به دست می‌آورید که همیشه دریافت می‌کردید. برای هدایت تغییر و موفقیت دراز مدت، چه ازنظر شخصی و چه ازنظر حرفه‌ای، لازم است عادت‌های جدیدی شکل دهید و این نیاز دارد کمی سختی را تحمل کنید. هرچه عادت انجام کارها به روش قدیمی بیشتر در وجودتان ریشه دوانده باشد، شکل‌دهی عادت‌های جدید زمان بیشتری می‌برد. خبر خوب این است که شما می‌توانید خودتان را به عمد برای افکار و رفتارهای جدید آموزش دهید. هرچه بیشتر کاری را انجام دهید، شکل‌دهی یک عادت جدید آسان‌تر می‌شود. برای ایجاد تغییر در خودتان ایران مدیر موارد زیر را به شما پیشنهاد می‌کند.

۱٫ شما در تغییر عادت نمی‌توانید احساسات را با منطق پاسخ دهید

وقتی به‌سوی تغییر و توسعه فردی می‌رویم اغلب از ناشناخته‌ها احساس اضطراب و ترس می‌کنیم. ممکن است دیگران به ما بگویند که تغییر به‌صورت منطقی ایجاد احساس می‌کند. متأسفانه، این ابداً درد و ناراحتی ناشی از آن را تخفیف نمی‌دهد. برای پردازش احساساتی که به شما دست می‌دهد به خودتان زمان بدهید. علل این‌که احساس اضطراب و ترس می‌کنید را بیابید. احساسات خود را قضاوت نکنید، فقط آن‌ها را مشاهده کنید. این اولین گام برای استقبال از تغییر است.

۲٫ منافعی که از تغییر عادت به شما می‌رسد را مرور کنید

حتی زمانی که می‌دانیم یک تغییر برای خود ما خوب است، مقاومت در برابر آن آسان‌تر است، چراکه عادت‌های راحت قدیمی خود را ترجیح می‌دهیم. بررسی کنید که ایجاد یک تغییر چه مزایا و منافعی می‌تواند برای شما داشته باشد. این محرک شما است و شما را از سختی حفظ خواهد کرد. اگر نمی‌توانید یک مزیت مثبت شناسایی کنید، از خود بپرسید از چه ضرر یا خروجی منفی‌ اجتناب خواهید کرد.

۳٫ موانع تغییر عادت را شناسایی کرده و آن‌ها را فعالانه مدیریت کنید

فرض کنیم هدف شما سالم‌تر بودن است. این می‌تواند به معنای ورزش بیشتر، تغذیه بهتر و یا خواب کافی باشد. حتی اگر ما بدانیم که این‌ها برای ما خوب هستند، موانع موجود در این راه زمان، پول، تنبلی و یا زندگی پیش رو است. آیا سعی دارید تغذیه بهتری داشته باشید؟ پس وعده‌های غذایی خود را طوری طراحی کنید که هرکجا هستید گزینه‌های غذایی سالمی داشته باشید. آیا خسته‌تر از آن هستید که بعد از کار به باشگاه بروید؟ پس بالباس‌های ورزشی خود بخوابید و ۳۰ دقیقه زودتر بیدار شوید و به پیاده‌روی بروید. آیا خیلی خسته‌اید؟ نگران نباشید، ورزش به شما کمک می‌کند خواب بهتری داشته باشید.

۴٫ برای تغییر عادت اطراف خود را با افراد مناسب پرکنید

همه ما در زندگی‌مان افرادی را داریم که انرژی‌مان را تخلیه می‌کنند. این افراد پر از هیجان و استرس هستند. آن‌ها سمی هستند و تغییر را بسیار دشوار می‌کنند. افرادی که انرژی‌تان را تخلیه می‌کنند شناسایی کرده و از آن‌ها فاصله بگیرید. در مقابل، افراد موفق که به شما احساس حمایت شدن می‌دهند را شناسایی کرده و زمان بیشتری با آن‌ها بگذرانید.

۵٫ تغییر عادت را با یک تصویر بزرگ در ذهن خود همراه کنید

وقتی به تغییر نزدیک می‌شویم، ممکن است دلهره‌آور به نظر برسد؛ اما وقتی ما از آن گذر کردیم، باافتخار به پشت سر نگاه می‌کنیم و آن را رشد می‌نامیم. این را به‌عنوان سختی، چالش و تغییری که در زندگی‌تان با آن روبرو می‌شوید در ذهن داشته باشید. به‌این‌ترتیب، هر تغییر در مسیرتان را خودتان هدایت می‌کنید. این یک سابقه بسیار خوب است. به یاد داشته باشید که اگر می‌خواهید متفاوت رفتار کنید، باید متفاوت فکر کنید. ما می‌توانیم به مغزمان مجدداً آموزش دهیم و عادات جدیدی ایجاد کنیم. این تنها به شجاعت و تمایل به قدم نهادن فراتر از محدوده راحتی‌مان نیاز دارد. تغییر می‌تواند ترسناک باشد اما می‌توانید با زمان گذاشتن برای مدیریت فعالانه فرآیند آن، خودتان را برای موفقیت پرورش دهید و تحول در زندگی را لمس کنید. شما چگونه عادات خود را تغییر می‌دهید؟ آیا در ایجاد تغییرات فردی دچار مشکل شده‌اید؟ لطفاً نظرات و تجربیات خود را با ایران مدیر به اشتراک بگذارید.

مدیریت بحران کسب و کار با در نظر گرفتن حفظ اعتماد مشتریان

تدوین استراتژی

تدوین استراتژی و ۶ دام مهلک که ممکن است شما هم روزی در آن بیفتید

تدوین استراتژی امروزه به یکی از دغدغه‌های مهم تبدیل‌شده است. همه ما در زندگی یا در کسب‌وکارمان منابع محدودی در اختیارداریم. همه‌ ما دوست داریم که با کم‌ترین زمان ممکن یا کمترین تلاش ممکن به بیش‌ترین نتیجه دست پیدا کنیم؛ اما در پس همین تمایلات ما، ممکن است خطاهایی را مرتکب شویم که منابع محدود ما را به یغما ببرد و ما را از دستیابی به اهدافمان ناامید سازد. این خطاها را دام‌های استراتژی می‌نامیم. ایران مدیر در این مقاله به ۶ خطای استراتژیک که ممکن است افراد در زندگی روزمره، در کسب‌وکار یا در فضای بین‌المللی به آن گرفتار شوند را به‌صورت جامع و با زبانی ساده تشریح می‌کند. در کتاب «بازی به‌قصد برد، استراتژی چگونه در عمل کار می‌کند؟» که توسط دانشگاه هاروارد در سال ۲۰۱۳ به چاپ رسیده به ۶ خطای رایج واصلی که به‌واسطه آن سازمان‌ها از پیشبرد استراتژی خود بازمی‌مانند اشاره‌شده است.بر طبق این کتاب هیچ استراتژی کاملی وجود ندارد. هیچ الگوریتم و ساختاری وجود ندارد که به افراد و شرکت‌ها در حفظ مزیت رقابتی پایدار در صنعت تحت فعالیتشان ضمانت مادام‌العمر بدهد اما علائم و نشانه‌هایی وجود دارند که هشدارهایی در مورد اشتباه بودن استراتژی انتخاب‌شده توسط افراد و شرکت‌ها به ما می‌دهند. در اینجا به این ۶ خطای رایج به‌صورت خلاصه اشاره می‌گردد.

تدوین استراتژی و دام همه‌کاره (The do-it-all strategy)

تدوین استراتژی و استراتژی همه کاره به بیانی بسیار ساده این دام مهلک را می‌توان این‌گونه بیان کرد: شکست در انتخاب کردن و همه‌چیز را به‌عنوان اولویت در نظر گرفتن. باید در نظر داشته باشیم که استراتژی یعنی انتخاب و همه‌چیز نمی‌تواند در جایگاه اولویت برای ما قرار گیرد. افراد و شرکت‌ها منابع محدودی دارند و نمی‌توان تمامی گزینه‌های پیش رو را به‌عنوان اولویت برای خود در نظر بگیریم. به قول یکی از اساتیدم در دوران دکتری اولویت یعنی یک انتخاب و زمانی که تعداد انتخاب‌ها زیاد شد به این معناست که با اولویت نداریم یا بامعنای لغوی واژه اولویت آشنا نیستیم! یکی از اقداماتی که به شما در دوری جستن از این خطا کمک می‌کند، تعیین اهداف و ارزش‌ها و سپس مشخص کردن اولویتتان است. در این صورت می‌توانید به‌صورت بهینه به منابع خود را تخصیص دهید. همیشه به یاد داشته باشید که در بازی شطرنج، زمانی که بازی تازه شروع می‌شود، هر دو طرف تعداد مهره‌های یکسانی دارند نحوه استفاده از این مهره‌هاست که فرد برنده را مشخص می‌کند. به یاد داشته باشید که نمی‌توان در شطرنج اهداف مختلفی را انتخاب کرد و هر مهره را برای آن هدف به خدمت گرفت.

تدوین استراتژی و دام دون کیشوت (The Don Quixote strategy)

تدوین استراتژی و استراتژی دن کیشوت به بیانی بسیار ساده این دام مهلک را می‌توان این‌گونه بیان کرد: حمله به رقابتی‌ترین دیوار شهر یا به عبارتی حمله به قوی‌ترین و قدرتمندترین رقیب موجود به‌صورت رودررو. بسیاری از افرادی که قصد شروع کسب‌ و کار و راه‌اندازی آن را دارند، در همان روزهای نخست به فکر رقابت با بزرگ‌ترین و نامدارترین رقیبشان می‌افتند. به همین منوال همان‌طور که شخصیت داستانی دون کیشوت دچار توهم شده بود، آن‌ها هم دچار توهم می‌شوند و به دنبال بزرگ‌ترین رقیب خود می‌افتند. مثال بارز این اشتباه را می‌توان در کسب‌وکارهای آنلاینی دید که به دنبال رقابت و شکست دادن رهبر بازاری مقتدر به نام دیجی کالا هستند. هرچند چنین هدفی می‌تواند انگیزه بسیار زیادی برای شما و همکاران اندکتان! فراهم آورد، اما در عمل پنجه در پنجه بزرگ‌ترین رقیب انداختن، هیچ سرانجامی جز شکست ندارد. باید به یاد داشت که جایی که در آن اقدام به رقابت می‌کنید یک انتخاب است و باید جایی را برای رقابت انتخاب کنید که احتمال بالایی برای برد داشته باشید.

تدوین استراتژی و دام واترلو (The Waterloo strategy)

تدوین استراتژی و استراتژی واترلو واترلو درواقع به نبرد تاریخی ناپلئون بناپارت جنرال مشهور و مقتدر فرانسوی با قوای متحد بریتانیا و هلند اشاره دارد. نبرد این ارتش‌ها در دشتی به نام واترلو روی داد و به همین دلیل به این نام معروف شده است. به بیانی بسیار ساده این دام مهلک را می‌توان این‌گونه بیان کرد: آغاز جنگ به‌صورت چندجانبه و با چند رقیب مختلف. در این نبرد ناپلئون به‌صورت یک‌باره به جنگ چند ارتش رفت و نتیجه‌ای جز تبعید و برکناری برایش به همراه نداشت. در دنیای کسب‌وکار هیچ شرکتی قادر به انجام همه کارها به روشی عالی و برتر نیست، اگر شرکت به دنبال انجام همه کاری به نحو احسن باشد، احتمالاً هیچ کاری را عالی انجام نخواهد داد. اگر فردی به دنبال عالی بودن در چند زمینه باشد، پس به‌احتمال‌زیاد در هیچ‌یک عالی نخواهد بود.

تدوین استراتژی و دام رویاپردازی (The dreams-that-never-come-true strategy)

تدوین استراتژی و استراتژی رویاپردازانه ترسیم و نوشتن سطوح بالایی از الهام و بیانیه مأموریت که هیچ‌گاه به‌صورت عینی و عملی تبدیل نمی‌شوند و تنها در سطح انتزاع و رویا باقی می‌مانند. به بیانی بسیار ساده این دام مهلک را می‌توان این‌گونه بیان کرد: تعیین اهداف و چشم‌اندازی بسیار متعالی و فرازمینی به‌گونه‌ای که این اهداف قابلیت زمینی شدن (اجرایی شدن) نداشته باشند. درواقع این بیانیه مأموریت و الهامات هیچ‌گاه در سطح مکان رقابت، چگونگی انتخاب راهبرد و انتخاب پیروزی، قابلیت‌های محوری و سیستم‌های مدیریتی به‌صورت عینی متبلور نمی‌گردد. باید توجه داشت که آرزوها و الهامات به معنای استراتژی نیستند. استراتژی پاسخی به سؤالات عینی هست. تمامی کارآفرینان موفق باآنکه اهداف و مأموریت‌های بسیار متعالی در ذهن دارند اما در عمل بر روی چیزی کارکرده‌اند که عینی و ملموس بوده است و قابلیت اجرایی شدن را داشته است

تدوین استراتژی و دام چیزی برای همه (The something-for-everyone strategy)

تدوین استراتژی و استراتژی دام چیزی برای همه به بیانی بسیار ساده این دام مهلک را می‌توان این‌گونه بیان کرد: تلاش برای تصرف و دستیابی به تمام گروه‌های مشتریان، کانال‌های توزیع، مناطق جغرافیایی به‌صورت یک‌باره و در یک‌زمان. به یاد داشته باشید که برای تحقق استراتژی در هرزمانی به بخش‌های مشخصی کالا و خدمات ارائه کنید و نگران سایر بخش‌ها نباشید. استفاده از چارچوب STP در زمان هدف‌گیری بازارهای هدف می‌تواند بسیار کمک‌کننده باشد.

تدوین استراتژی و دام یکسان انگاری (The program-of-the-month strategy)

تنظیم استراتژی برای صنایع ژنریک (عمومی)، جایی که در آن تمام مشتریان در یک مسیر یکسان و روتین قرار دارند. به بیانی بسیار ساده این دام مهلک را می‌توان این‌گونه بیان کرد: برخورد یکسان با تمامی بخش‌ها و حوزه‌ها به‌صورت عمومی. همواره به یاد داشته باشید که منطق و سؤالاتی که منجر به انتخاب یک بخش می‌شود باید مشخص و متمایز باشد. به میزانی که استراتژی شما همانند استراتژی سایر رقبایتان باشد، به همان میزان احتمال شکست شما وجود دارد.

نتیجه‌گیری

در این مطلب به ۶ دام مهلک که ممکن است شما هم روزی به آن‌ها گرفتار شوید اشاره کردیم. همان‌طور که بیان شد منابع افراد و شرکت‌ها محدود است و نمی‌توان با هیجان و رفتارهای احساسی به تصمیم‌گیری منتج به پیروزی دست زد. توصیه می‌شود تا این ۶ خطا را درجایی که هرروز نگاهتان به آن می‌افتد نصب کنید! و هرروز با خود فکر کنید که تصمیماتی که به دنبال اتخاذ آن هستم، ممکن است مرا به درون کدام‌یک از این ۶ دام مهلک بی اندازد؟ اگر شما هم در زندگی روزمره و در کسب‌وکارتان با این ۶ خطا روبرو شده‌اید و یا افراد و کسب‌وکارهایی را دیده‌اید که در هر یک از این دام‌های مهلک افتاده‌اند، با ما در میان بگذارید. به نظر شما چگونه می‌توان این افراد را از این دام‌ها رها نمود؟

قوانین موفقیت در کسب و کار: ۵ قانون بنیادی در یک کسب‌وکار کارآمد

مراحل رشد استارتاپ

مراحل رشد استارتاپ: چهار مرحله رشد از ایده تا پایداری در یک کسب و کار نوپا

مراحل رشد استارتاپ یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های کارآفرینان جوان است و مترادف با این سوال می‌باشد: بعدازاین، من چکار باید انجام بدهم؟ این سؤالی است که دانشجویان و کارآفرینان بارها و بارها از خودشان می‌پرسند. آن‌ها ممکن است ایده‌ای برای راه‌اندازی داشته باشند یا اینکه یک شرکت نوپا را تأسیس کرده باشند، اما این مسئله در هر دو مورد وجود دارد: چگونه می‌توانم کسب‌وکار خود را به سطح بعدی برسانم؟ کارآفرینان ظاهراً متوجه شده‌اند که در زمان‌های مختلفی استفاده‌های متفاوتی از شرکت‌هایشان می‌کنند. کاری که کارآفرینان در مراحل خوبی از رشد شرکتشان انجام می‌دهند، ممکن است کار اشتباهی باشد که هفته بعد عواقب آن نمایان شود. آنچه آن‌ها باید درک کنند این است که چگونه یک شرکت رشد می‌کند و چگونه باید آن را پرورش داد. ایده‌هایی رشد می کنند و به استارت آپ تبدیل می شوند و بعد جلو می روند تا در یک فرایند ۴ مرحله‌ای به یک شرکت بالغ تبدیل شوند. در هر یک از این مراحل وظایف متمایزی وجود دارد که باید انجام شود:
  • اعتبار سنجی مشتری
  • اعتبار سنجی عملیاتی
  • اعتبار سنجی مالی
  • خود مراقبتی
علاوه بر این، شرکت باید این مراحل را به‌طور پیوسته ادامه دهد. تلاش برای پریدن از روی هر مرحله و انجام ندادن هر کدام از این مراحل منجر به مشکلات مالی و اختلال عملکرد در فرهنگ سازمانی می‌شود. همان‌طور که سرمایه‌گذاری رشد می‌کند، باید رهبر نیز هم‌جهت با آن رشد کند. در هر مرحله، شما باید وظایف خاصی را انجام دهید، مهارت‌های سازمانی جدید کسب کنید و مهارت‌های رهبری خود را گسترش دهید تا بتوانید نیازهای متغیر یک کسب‌وکار را برآورده کنید. ایران مدیر در این مقاله چهار مرحله رشد استارتاپ را از یافتن ایده تا ثبات در کسب‌و‌کار بررسی می نماید.

۱٫ مرحله اول از مراحل رشد استارتاپ: ایده درستی را به دست بیاورید

دانه نمی‌تواند به درخت تبدیل شود مگر اینکه جوانه بزند. به همین ترتیب، بهترین ایده‌ راه‌اندازی استارت آپ هم نمی‌تواند به یک سازمان ملموسی تبدیل شود، مگر اینکه برای اولین بار به چیزی تبدیل شود که مشتریان بخواهند آن را بخرند. تمرکز اصلی شما در این مرحله این است که ایده شما توسط مشتریان بالقوه، سرمایه‌گذاران، کارکنان و دیگران تائید شود. همان‌طور که در حال اعتبارسنجی مشتریان هستید ممکن است متوجه شوید که لازم است شما ایده خود را تغییر دهید. این کاملاً طبیعی است، اما بسیاری از کارآفرینان در این مرحله حتی اگر لازم باشد مشتریان خود را رد کرده و از ایده خود پشتیبانی می‌کنند. در پایان روند جوانه زدن دانه، ایده کارآفرینی به محصول یا خدماتی تبدیل خواهد شد که مشتریان واقعی نسبت به خرید آن متعهد می‌شوند؛ اما به‌محض اینکه شما یک محصول داشته باشید که مشتریان واقعاً به خرید آن علاقه‌مند باشند، طبیعت کار و رهبری، نیاز به تغییر چشم‌گیری خواهد داشت.

۲٫ مرحله دوم از مراحل رشد استارتاپ: محصولی پایدار ایجاد کنید

اکنون‌که شما مشتریان متعهدی دارید، باید بدانید که چگونه محصول خود را به شکل قابل‌اعتمادی ارائه کنید، البته نه‌فقط چند بار. به‌طور هم‌زمان شما نیاز به مشتریان جدید خواهید داشت. در این مرحله از مراحل رشد استارتاپ نیاز است که از قابلیت‌های خود برای تولید و تحویل محصول خود به مشتریان استفاده کرده و خواسته‌‌های آن‌ها را ارضا کنید و از این طریق به اعتماد سازی در مشتریان بپردازید. این وظیفه (اعتبار سنجی عملیاتی) اغلب بسیار پیچیده است، زیرا کارآفرینان اصول اولیه شرکت را درک نمی‌کنند و برای نشان دادن قابلیت‌های خود، کارهای اشتباهی را انجام می‌دهند.

۳٫ مرحله سوم از مراحل رشد استارتاپ: رشد قوی داشته باشید

مرحله سه، زمانی شروع می‌شود که گزاره‌های ارزشی تائید شده باشند و فرآیندهای اساسی به‌طور قابل‌اطمینانی در تحویل محصول و جذب مشتری و رضایت مشتریان، اجراشده باشد. هدف سوم و مرحله اعتبار سنجی مالی این است که شرکت را ازلحاظ مالی ثابت نگه‌داریم و مطمئن شویم که می‌توان به‌طور مداوم با تغییر قیمت‌ها و شرایط رقابتی، پابرجا بمانیم. برای تکمیل این مرحله از مراحل رشد استارتاپ، شما باید مجموعه‌ای از فرآیندهایی را ایجاد کنید که به‌اندازه کافی در مقابل رشدهای قابل‌توجه و تغییرات ناخواسته، انعطاف‌پذیر هستند. این فرایندها نباید وابسته به هیچ فرد خاصی باشد و باید به‌صورت سیستماتیک عمل نماید. بسیاری از کارآفرینان که وارد مرحله سوم می‌شوند، بسیار غیرقابل‌تحمل می‌شوند. آن‌ها در مرحله دوم موفق شدند تا رضایت مشتریان را نسبت به محصولات خود جلب کنند؛ اما نیازهای سازمانی در حال افزایش است زیرا مشتریان تقاضا دارند که آنچه برای آن‌ها ارائه می‌شود، به‌طور قابل‌توجهی مؤثر باشد. آنچه شرکت برای مشتریان خود ارائه می‌کند، باید دوباره مورد بازنویسی، نوسازی و بازسازی قرار بگیرد تا نیازهای مشتریان جدید را هم برآورده کند. بسیاری از کارآفرینان در حال حاضر از رشد کسب و کار خود غافل می‌شوند، زیرا نمی‌خواهند از برخی فعالیت‌های روزمره‌ خود خودداری کنند. این کار، سازمان را ضعیف کرده و باعث آسیب‌پذیر شدن آن‌ها توسط رقبا می‌شود. در شرکت‌هایی که تحت تأثیر روزمرگی قرار می‌گیرند، کارآفرینان اغلب تبدیل به مدیرعامل اجرایی می‌شوند.

۴٫ مرحله چهارم از مراحل رشد استارتاپ: خود مراقبتی داشته باشید

در این مرحله از مراحل رشد استارتاپ یک سازمان مانند یک درخت است. درست همان‌طور که یک درخت جان می‌گیرد، شاخه‌ها و پوست و برگ‌های فرسوده خود را از خود جدا کرده و خود را تازه نگه می‌دارد، سازمان نیز نیاز به تغییر و تحول دارد. سازمانی که نمی‌تواند محصولات جدیدی را ارائه دهد و مشتریان جدید را به سمت خود جذب کند، نمی‌تواند هیچ‌گونه کسب‌وکاری را انجام دهد. یک شرکت برای رسیدن به پایداری، نیاز به یک روند موفقیت‌آمیز برای ایجاد نوآوری دارد. کارآفرینان زیادی هستند که این چالش را قبول می‌کنند. جدا از همه‌ این‌ها، نوآوری بسیار سرگرم‌کننده است. بااین‌وجود، ایجاد رویه نوآوری پیچیده است و بسیاری از کارآفرینان و رهبران موفق در این مرحله شکست می‌خورند. آن‌ها شکست می‌خورند زیرا نمی‌توانند تعارض‌های ذاتی بین ساخت یک فعالیت کارا – همان‌طور که در مرحله سوم موردنیاز است- را با آزمایش‌های پرریسک و درعین‌حال موردنیاز برای نوآوری را حل کنند. به‌بیان‌دیگر کارآفرینان موفق در این مرحله، هم باید رویه‌های عملیاتی و کارآمد داشته باشند تا بتوانند محصولات فعلی را به دست مشتریان برسانند و هم باید آزمایش‌هایی پرریسک را جهت تحقیق و توسعه و ارائه محصولات جدید انجام دهند. حل این تعارض فقط از عهده تعداد کمی از کارآفرینان برمی‌آید. هنگامی‌که شرکتی مرحله چهارم را تکمیل می‌کند، این شرکت کاملاً بالغ است و به مراحل پایانی کارآفرینی نشان می‌‌رسد. چهار مرحله کارآفرینی و راه‌اندازی استارتاپ که شامل یافتن ایده، پایداری محصول، رشد قوی و سلامت کسب‌وکار است می‌تواند به‌عنوان یک مدل فرایندی، نگاهی کل‌نگر و سیستماتیک به کارآفرینان و مدیران شرکت‌های نوپا دهد. شرکت شما در حال حاضر در کدام مرحله از مراحل رشد استارتاپ است؟ در این مرحله با چه چالش‌هایی دست و پنجه نرم می‌کنید؟ لطفاً نظرات و تجربیات خود را با کاربران ایران مدیر به اشتراک بگذارید.
صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد